تحقیق مقاله زندگی نامه محمد فرخی یزدی

تعداد صفحات: 15 فرمت فایل: word کد فایل: 6781
سال: 1385 مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله زندگینامه مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۵,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲,۹۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله زندگی نامه محمد فرخی یزدی

    قسمتی از زندگی فرخی یزدی                

     

    محمد فرخی یزدی ، فرزند محمد ابراهیم بسال ۱۳۰۶ قمری در یزد چشم بجهان گشود . اودر سال ۱۳۴۰ قمری روزنامه معروف طوفان را منتشر کرد ، و در دوره هفتم مجلس به نمایندگی انتخاب شد . باید دانست که وشی تا اندازه ای به مسلک سوسیالیزم متمایل بود . فرخی بنا به شکایات جمعی از طلبکارانش ابتدا در زندان ثبت محبوس بود و چون ناراحتی عصبی داشت ناچار به زندان قصر منتقل گردید و سرانجام بسال ۱۳۱۸ خورشیدی در زندان وفات یافت . این مطلع از یکی از غزل های زیبای اوست :
     
    گر چه مجنونم و صحرای جنون جای من است
     
    لیک دیوانه تر از من دل شیدای من است
     
    به علت اشعار شورانگیز وطنی که می سرود و از آزادی دفاع می کرد مورد تعقیب و آزار مستبدین بویژه ضیغم الدوله قشقایی حاکم یزد قرار می گرفت. وی در اواخر سال 1328 ه.ق. به تهران آمد ودر جراید اشعار آبدار و مقالات موثری راجع به آزادی ایران انتشار می داد. در طی مبارزات طولانی خود چندین بار دستگیرو زندانی گردید. در سال 1300 شمسی روزنامه طوفان را انتشار داد. درج اشعار و مقالات آتشین موجب توقیف روزنامه طوفان گردید. سرانجام طومار عمر این شاعر آزاده در سال 1318 شمسی در زندان درهم پیچیده شد . علت مرگش را بیماری مالاریا ذکر کردند ولی حقیقت این است که پزشک احمدی به وسیله آمپول هوا با کمک عده ای وی را به قتل رسانید

     

    شاعر لب دوخته

    تاریخ ِ نشر ِ حقیقت در سرتاسر ِ گیتی سرشار از بریدن ِ سر و زبان ، دوختن ِ دهان، تیغ وخنجراست. گالیله حرف ِ خود را پس گرفت، جیور دانو برونو درآتش بسوخت ، اسپینوزا تکفیر و تسفیق شد، روسو در آواره گی بمرد و صدها و بل که هزاران مورد دیگر.ازمیرزا جهانگیر خان ِ صوراسرافیل تا زهرا کاظمی، همه و همه جان باختگان ِ راه ِ قلم را در سرزمین ِ خودمان نیز می توان شاهد ِ مثال آورد.

    27 مهر ِ امسال ، شصت و چهارمین سالگرد ِ خاموشی ِ شاعر و روزنامه نگار ِ آزاده ، فرخی ِ یزدی بود. به همین بهانه ستونِ کشته گان  راه ِ قلم را به این شاعر ِ میهن پرست اختصاص داده ایم. آن چه در پی می آید شرح ِ مختصری از زندگی ِ شاعر است از زبان ِ خود ِ او:

    "هنگامی که من به دنیا آمدم ، ناصر الدین شاه بر ایران حکومت می کرد. البته در این کار دست تنها نبود .هشتاد و پنج  زن ومعشوقه با صدها مادر زن و پیرزن به اضافه ی مقدار ِ زیادی پسر و دختر و نوه و نتیجه او را دوره کرده بودند. اینان ، ایران را مثل ِ گوشت ِ قربانی بین خود تقسیم کرده بودند .  هر گوشه ای از مملکت در دستِ  یکی از شاه زاده گان و نوه ها بود که خون ِ مردم را توی ِ شیشه می کرد. به هر حال از شرح ِ حال ِ خود بگویم ، مخلص پس از چند سال خاک بازی در کوچه ها مثل ِ همه ی بچه ها به مدرسه رفتم (ببخشید اشتباه کردم همه ی بچه ها که نمی توانتسند به مدرسه بروند ، از همان کودکی به کاری مشغول   می شدند تا تکه نانی به دست آورند. بله فقط تکه نانی و دیگر هیچ . بچه ها که کاری پیدا نمی کردند ، پولی هم نداشتند تا به مدرسه بروند .) مدرسه ای که من می رفتم ، مال ِ انگلیسی ها بود  . بیچاره انگلیسی ها خیلی زحمت می کشیدند . آنها هم درس می دادند و هم برای دولت خبرکشی می کردند ؛ اما انگلیسسی ها در عوض ِ این زحمت ، هر کاری می خواستند ، می کردند ؛ هم پول ِ مردم را بالا می کشیدند ، هم به مردم گرسنگی می دادند. مثل ِ سگ ِ هار به جان ِ مردم افتاده بودند ، به مردم بد و بی راه می گفتند باز هم طلب کار بودند ، فکر می کردند از کره ی مریخ آمده اند یا از دماغ ِ فیل افتاده اند.

    از 15 سالگی که مرا ترک ِ تحصیل دادند ، به ناچار از مدرسه بیرون آمدم. درس ِ زنده گی را از کلاس ِ اول شروع کردم و با زنده گی ِ واقعی آشنا شدم. از ابتدا به کارگری مشغول شدم، مدتی پارچه می بافتم و چند سالی هم کارگر ِ نانوایی بودم. در مدرسه ی اجتماع ، چه چیزها که ندیدم ، حتی آردی که به ما می دادند تا نان کنیم و به نام ِ نان ِ گندم به خورد ِ خلق الله بدهیم ، پر بود از کاه و یونجه و خاک اره . ساعتی از روزها را که کار نداشتیم با مردم بودم، در کارهای اجتماعی شرکت می کردم و کتاب و روزنامه می خواندم . گاهی هم شعری می ساختم و برای مردم می خواندم . با این که جوان بودم و کمتر از 20 سال داشتم ، از کار ِ شاعران ِ درباری و مداحی  اصلا  خوشم نمی آمد و از آنها بی زار بودم . با این حال از شما چه پنهان من هم شعری در وصف ِ حاکم ِ شهر ساختم، شعر را برای حاکم نخواندم بل که برای مردم خواندم زیرا برای مردم ساخته بودم ؛ اما سرانجام به گوش ِ حاکم رسید . حاکم ِ شهر دستور داد لب های مرا با نخ و سوزن به هم دوختند و به زندان انداختند."

    فرخی یزدی پس از رهایی از زندان به تهران آمد و در نشریات  آن دوره به سرودن ِ اشعار و نوشتن ِ مقالات ِ افشاگرانه پرداخت

    در سال ِ 1298 شمسی که وثوق الدوله قرارداد ِ ننگین ِ تقسیم  ِایران را امضا کرد،  در روزنامه ها جسورانه به وثوق الدوله تاخته و شعرهای زیادی را علیه او منتشر ساخت که به سبب ِ آن ، چند ماهی در زندان ِ شهربانی ِ تهران محبوس گشت.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله زندگی نامه محمد فرخی یزدی

    فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت