پایان نامه عبرت ها در نهج البلاغه

تعداد صفحات: 111 فرمت فایل: word کد فایل: 10003894
سال: 1390 مقطع: کارشناسی ارشد دسته بندی: پایان نامه تاریخ
قیمت قدیم:۱۷,۷۰۰ تومان
قیمت: ۱۵,۶۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه پایان نامه عبرت ها در نهج البلاغه

    چکیده

    از کارآمدترین روشهای تربیتی که در قرآن و سیره پیشوایان دینی آمده، روش عبرت است. عبرت حالتی است که در اثر برخورد با اموری ظاهری و مشهود، برای انسان پدید می‏آید و به معرفتی باطنی و غیر مشهود منتهی می‏شود. به این حالت، اگرچه روش نمی‏گویند ولی با توجه به عامل ایجادکننده آن، جنبه روشی پیدا می‏کند. تشابه زندگی انسانها و اقوام و ملل مختلف با یکدیگر، حسابگری و اندیشه‏ورزی و نیز تأثیرپذیری انسان، مبانی این روش را تشکیل می‏دهند؛ یعنی در اثر تعامل این ویژگیها با یکدیگر، حالت عبرت پدید می‏آید. دست‏یابی به بینش، بهره‏مندی از تجارب دیگران، مصونیت نسبی از خطا و درنهایت استفاده بهینه از باقیمانده عمر، از پیامدهای تربیتی و آثار عبرت است. از منابع عبرت، می‏توان به حوادث و تحولات تاریخی، سرگذشت اقوام و ملل، شگفتیهای خلقت، حیات و مرگ تمدنها، عظمت و انحطاط دولتها، تجربیات اولیه خود انسان و در یک کلام، دنیا و سنتهای حاکم بر آن اشاره کرد.

    کلمات کلیدی

     

    عبرت، عبرت آموزی ، عبرت در نهج البلاغه ، عبرت آموزی در نهج البلاغه
    مقدمه

    از کارآمدترین روشهاى تربیتى که در قرآن و سیره پیشوایان دینى آمده، روش عبرت است. عبرت حالتى است که در اثر برخورد با امورى ظاهرى و مشهود، براى انسان پدید مى‏آید و به معرفتى باطنى و غیر مشهود منتهى مى‏شود. ».(راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص320) به این حالت، اگرچه روش نمى‏گویند ولى با توجه به عامل ایجادکننده آن، جنبه روشى پیدا مى‏کند. تشابه زندگى انسانها و اقوام و ملل مختلف با یکدیگر، حسابگرى و اندیشه‏ورزى و نیز تأثیرپذیرى انسان، مبانى این روش را تشکیل مى‏دهند؛ یعنى در اثر تعامل این ویژگیها با یکدیگر، حالت عبرت پدید مى‏آید. دست‏یابى به بینش، بهره‏مندى از تجارب دیگران، مصونیت نسبى از خطا و درنهایت استفاده بهینه از باقیمانده عمر، از پیامدهاى تربیتى و آثار عبرت است. از منابع عبرت، مى‏توان به حوادث و تحولات تاریخى، سرگذشت اقوام و ملل، شگفتیهاى خلقت، حیات و مرگ تمدنها، عظمت و انحطاط دولتها، تجربیات اولیه خود انسان و در یک کلام، دنیا و سنتهاى حاکم بر آن اشاره کرد. 

    عبرت واژه‏اى است که در قلمرو تربیت کاربرد گسترده‏اى دارد. همه ادیان الهى و مکاتب تربیتى، پیروان خود را به درس‏آموزى از سرگذشت پیشینیان و مقایسه موقعیت خود با آنان دعوت مى‏کنند. اسلام نیز به طور گسترده مسلمانان را به سیر در آفاق و انفس، تؤام با تفکر و اندیشه در سرگذشت دیگران فراخوانده است. شکى نیست که این فراخوانى به دلیل تأثیر چشمگیرى است که بر عمل و رفتار انسان داشته است.قرآن کریم هفت بار کلمه «عبرت» و اعتبار را به کار برده و اهل بصیرت را بر ان ترغیب کرده است:«

    فَاعْتَبِروُا یَا اُولِى الاَبْصَارِ»

    پس عبرت بگیرید اى صاحبان چشم.(قران کریم,سوره حشر ,ایه 2)

    قرآن در جاى دیگر هدف از بیان داستانها و وقایع تاریخى را عبرت‏پذیرى مى‏داند:

    « لَقَدْ کَان فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَه ٌ لاِوُلِى الالْبَاب»

    درسرگذشت آنان درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود.(سوره یوسف ,ایه 111)

    حضرت على(ع) که خود قرآن ناطق است با اشاره به برنامه عبرت‏آموزى قرآن، چنین مى‏فرماید:

    «تَدَبَّرُوا آیَاتِ الْقُرْآنِ وَ اعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ اَبْلَغُ الْعِبَرِ»

    در آیه‏هاى قرآن بیندیشید و به (وسیله) آن پندگیرید،زیراکه آیات قرآن رساترین عبرتهاست.(خوانساری,جمال الدین محمد,شرح غررالحکم ودررالحکم,تهران:دانشکاه تهران,1373ج3,ص284,شماره4493)

    درباره عبرت چندین سوال مطرح است:1-عبرت چیست ؟آیا عبرت روش تربیتى است؟ 3-در صورت روش بودن، روش خودتربیتى است یا دیگرتربیتى؟ 4- حوزه کاربرد آن کجاست؟ 5-رابطه آن با مبنا، هدف و اصل تربیتى چگونه است؟ 6-نقش آن در تربیت چیست؟ 7-منابع و شیوه‏هاى عبرت‏آموزى کدامند؟ ... همه اینها سؤالاتى است که این پایان نامه به‏نحوى درصدد پاسخگویى به آنهاست. نگارنده مدعى نیست که به این پرسشها پاسخى جامع و کافى داده است، بلکه آن را آغازى براى مباحث گسترده‏تر در این زمینه مى‏داند. گفتنى است که این پایان نامه، با تکیه بر منابع اسلامى بویژه قرآن و نهج البلاغه تدوین شده است.

    امید است محققان و دانش‏پژوهان تعلیم و تربیت و تشنگان معارف الهى، با الهام از قرآن و دیگر منابع غنى اسلامى، بیشتر از پیش بر کشف این حقایق فائق آیند و جان تشنه خود را از سرچشمه زلال معرفت سیراب سازند.

     

    فصل اول

    ((عبرت))

     

    عبرت چیست؟

    عبرت بر وزن فِعْلَه از ریشه «عَبَر» است که به معانى مختلفى چون: تفسیر کردن، سنجیدن، عبور کردن، تعجب کردن و غیره آمده است. وجه این معانى، انتقال از حالى به حالى دیگر است، چنانکه راغب اصفهانى در «مفردات» مى‏گوید: «اَصْلُ العِبَرِ تَجَاوُزٌ مِنْ حَالٍ اِلَى حَالٍ» (اگذ نگوییم در تمام معانى، دست‏کم در بیشتر آنها نوعى جابجایى و انتقال قابل درک است).(راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص320). در عبرت و اعتبار نیز همین معنى مشاهده مى‏شود، چرا که اهل لغت، این دو را به معناى پند و اندرز گرفتن(ابن منظور,لسان العرب,بیروت:داراحیاالتراث العربی,1408ق,جلد9,ص18, ماده «عبر»).ذکر کرده‏اند، و در پند و اندرز، انسان از نقل یک سخن و یا جریان تاریخى به معنایى ماوراى آن منتقل مى‏شود و در اثر آن، حالتى خاضعانه و خاشعانه در برابر حق، براى او پدید مى‏آید.

    راغب، عبرت را چنین معنا مى‏کند:

    «الاِعْتِبَارُ وَالعِبْرَه ُ [هِىَ] الْحَالَه ُ الّتِى یَتَوَصَّلُ بِهَا مِنْ مَعْرِفَه ِ الْمُشَاهَدِ اِلَى مَا لَیْسَ بِمُشَاهَد»

    عبرت حالتى است که در آن معرفت ظاهرى و محسوس، سبب درک معرفت باطنى و غیرمحسوس مى‏گردد و انسان از امور مشهود به امور نامشهود منتقل مى‏شود.( راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص320) 

     روشن است که هرگونه انتقال و عبور از ظاهر به باطن و از سطح به عمق را نمى‏توان عبرت نامید، بلکه این انتقال و عبور داراى نکات و قیود خاصى است که در پى مى‏آید:

    نکته اول اینکه بین ظاهر و باطن، نباید رابطه‏اى اعتبارى و قراردادى و یا التزامى وجود داشته باشد. مثلاً اگر از شنیدن صداى زنگ، شنونده به باطن آن یعنى وجود فردى در پشت در، پى برد و با دیدن یک علامت خاص، بیننده به یک پیام قراردادى منتقل شود، آن را عبرت نمى‏گویند، زیرا اوّلى دلالت التزامیه دارد و دوّمى، انتقال از طریق قرارداد قبلى صورت مى‏گیرد.

    نکته دوم اینکه باطن و عمقى که فرد به آن منتقل مى‏شود، باید بار ارزشى و اخلاقى داشته باشد و این امر زمانى ممکن است که انسان زندگى خود را به نوعى با امور ظاهرىِ مشهود، مشابه و همانند ببیند و وقوع همان سرنوشت را براى آینده خویش محتمل بداند. به عبارت دیگر، انتقال از ظاهر، با یک سلسله اطلاعات خشک و یا مطالب علمى صِرف نمى‏تواند عبرت باشد، بلکه آنچه حاضر مى‏شود باید قابلیت تأثیرگذارى در رفتار اخلاقى و خودسازى فرد داشته باشد.

    نکته سوم اینکه نقش تأمل و تفکر در این انتقال بسیار مهم است و شاید بتوان گفت، بدون این عنصر، تحقق این حالت امکان‏پذیر نیست، زیرا در این زمینه، انسان به مشاهده و یا شنیدن امور و پدیده‏ها مى‏پردازد و اگر به همین شنیدن اکتفا کند، چنین حالتى در او پدید نمى‏آید. اما اگر در شنیده‏ها و دیده‏هاى خود بیندیشد و سپس پدیده‏هاى مشابه را در زمان خود شناسایى کند، و آنگاه به موازنه و مقایسه آنها با یکدیگر بپردازد و در یک تجزیه و تحلیل عقلى، روابط بین آنها را کشف کند، به نتیجه‏اى مطلوب و منطقى دست مى‏یابد و این نتیجه همان حالتى است که مى‏توان آن را عبرت نامید. در جریان عبرت، انسان تحت تأثیر امرى قرار مى‏گیرد و قلبش به آن متمایل و خاشع مى‏گردد و در نتیجه معرفت و شناخت جدیدى حاصل مى‏شود و به دنبال آن، سلوک و رفتارى متناسب با آن، در فرد به‏وجود مى‏آید.

    آیا عبرت یک روش تربیتى است؟

    از آنچه گذشت معلوم مى‏شود عبرت به خودى خود یک روش نیست. بلکه حالتى است که در اثر برخورد با امورى به انسان دست مى‏دهد. خود این حالت یک پیامد بسیار شیرین تربیتى است. لکن با توجه به عامل ایجادکننده این حالت، مى‏توان آن را روش نامید. حال در پاسخ به این سؤال که چه عاملى این حالت را در فرد به وجود مى‏آورد، باید گفت دو عامل:

    گاهى خودِ فرد با خواندن جریانات تاریخى یا دیدن طبیعت و آثار به جاى مانده از گذشتگان به این حالت مى‏رسد که در این صورت عبرت یک روش خودتربیتى مى‏شود که مى‏توان آن را روش «عبرت‏گیرى» یا «عبرت‏پذیرى» نامید. چرا که خودِ فرد زمینه را براى تأثیرپذیرى فراهم کرده است.

     

     
    2- گاهى دیگران زمینه‏ها و مقدماتِ بوجود آمدن چنان حالتى را براى فرد فراهم مى‏کنند. مثلاً مربى تربیتى با قصد عبرت‏آموزى، تربیت‏آموزان خود را به دیدن برج وباروها، کاخهاى سلطنتى، مقابر و زیارتگاهها ببرد که در این صورت یک روشِ دیگر تربیتى است و مى‏توان آن را روش «عبرت‏دهى» یا «عبرت‏آموزى» نام نهاد. در این روش، کار مربى نشان دادن آیات و نشانه‏هاست و این فراگیرنده است که باید از لابلاى پدیده‏ها که آیات الهى هستند، عبور کرده به اعماق آنها دست یابد، چرا که آیات، رموزى هستند که همواره به چیزى فراتر از ظاهر خود دلالت دارند. در این روش کشف این رمزها به عهده خودِ فراگیرنده است.

    امیرالمؤمنین(ع) در تربیت فرزند خود از همین روش استفاده کرده و در نامه‏اى به امام حسن(ع) مى‏فرماید:

    «... یا بُنَىَّ انّى قَد اَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ اِنْتِقالِهَا، وَ اَنْبَأتُکَ عَنِ الآخره ِ و ما أُعِدَّ لاِءَهْلِهَا فِیهَا، وَضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الاَمْثالُ، لِتَعْتَبِرَ بِها و تَحْذُوَ عَلَیها».

    ((پسرعزیزم! من تورا از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودى ودست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و براى تو از هر دو مثال زدم تا به آن پندپذیرى و براساس آن در زندگى گام بردارى.)) (نهج البلاغه صبحی صالح,نامه 31)

    در این عبارت، حضرت متذکر مى‏شوند که من اخبار را براى تو گفتم، علامات و نشانه‏ها را بیان کردم و راه را نشان دادم و تو خود باید پند بگیرى و مسیر زندگى را براساس آن بپیمایى. بنابراین عبرت‏آموزى به معناى اخیر یک روش دیگر تربیتى است و اگر در مباحث آتى از آن با عنوان روش یاد مى‏شود، به همین لحاظ است.

    مبانى عبرت:

    براى پاسخ به این سؤال که اصولاً چه ویژگیهایى در زندگى انسان وجود دارد که باعث پدید آمدن حالت عبرت‏گیرى مى‏شود، باید گفت:

    اولاً، تشابه و برخوردارى از وجوه مشترک امرى است که در تمامى اصناف موجودات این جهان به چشم مى‏خورد. انسان نیز به لحاظ فردى و اجتماعى از این قاعده مستثنى نیست. مثلاً انسان به لحاظ فردى، هم با گذشته خود و هم با افراد دیگر، شباهتها و مشترکاتى دارد. همان‏گونه که ملتها و جامعه‏ها نیز با گذشته خود و با اقوام و ملتهاى دیگر شباهتها و مشترکات فراوانى دارند.

    ثانیا، انسان موجودى حسابگر و اندیشه‏ورز است و از این ویژگى براى رشد و تکامل خود استفاده مى‏کند. او همواره به مقایسه امور با یکدیگر مى‏پردازد. شباهتها و تفاوتها را مشخص کرده به تجزیه و تحلیل و تبیین آنها مى‏پردازد.

    ثالثا، انسان موجودى تأثیرپذیر است. او همواره با محیط اطراف خود در تعامل است، حوادثى که در اطراف او اتفاق مى‏افتد، صحنه‏هایى که از پیش چشم او مى‏گذرد، قضایا و جریانات تاریخى که به گوش او مى‏رسد و... همه و همه، وى را تحت تأثیر قرار مى‏دهد.

    این سه ویژگى، مبناى عبرت را تشکیل مى‏دهند و عبرت در اثر تعامل این سه خصوصیت حاصل مى‏شود. توضیح اینکه وجود شباهتها و وجوه مشترک در زندگى انسان او را به کندوکاو و بررسى امور وادار مى‏کند. او زندگى کنونى خود را با گذشته خویش و نیز با افراد دیگر مقایسه مى‏کند، رفتارها و پیامدها را بررسى کرده به تجزیه و تحلیل و کشف روابط و علل آنها مى‏پردازد. در این بررسى به نقاط ضعف و قوت خویش در گذشته و حال پى مى‏برد و آنگاه تحت تأثیر عوامل مثبت و منفى آن قرار مى‏گیرد. او در این تجزیه و تحلیل درونى، به یک جمع‏بندى و قاعده کلى دست مى‏یابد که عبارت است از اینکه: «اگر همان اسباب و علل در زندگى کنونى من باشد من هم به همان سرنوشت گرفتار مى‏شوم» ( حضرت علی (ع)) و این همان عبرت است. از این رو تصمیم مى‏گیرد تا از تجارب گذشته خود و نیز دیگران در جهت اصلاح و رشد آینده خود در جهات مختلف استفاده کند.

    اصل مهمى که بر این روش حاکم است، اصل تعقل و تفکر است. چرا که بدون این اصل، شنیدن حوادث تاریخى و دیدن آثار گذشتگان، معنا و محتوایى به‏دنبال ندارد، بلکه آثارِ بى‏روحى است که بى‏هدف از برابر چشم انسان مى‏گذرد، بدون آنکه معنایى را در ذهن پدید آورد.

    اگر این احساس ظاهرى، با تأمل و اندیشه درونى همراه گردد، اعتبار و بینش را به دنبال خواهد داشت و مصداق این کلام على(ع) خواهد شد که:

    «تَفَکُّرُکَ یُفِیدُکَ الاِْسْتِبصارَ وَ یَکْسِبُکَ الاِْعْتِبارَ»(فکر کردن به تو، بینایى و عبرت گرفتن مى‏بخشد.)            ( خوانساری ، شرح غررالحکم دررالحم,ج3,ص316,کلام4574)

    بنابراین، در سایه تفکر و اندیشه، محسوسات معنا پیدا مى‏کند و حالتى در انسان پدید مى‏آید که در آن از ظواهر عبور مى‏کند و به معانى بلند و کشف حقایق دست مى‏یابد و در واقع به نوعى بصیرت مى‏رسد. این بصیرت، ارزشها و ضدارزشها را برایش معلوم مى‏کند و راهنماى عمل و رفتار بیرونى او مى‏گردد.

    حوزه کاربرد این روش

    قلمرو کاربرد این روش، همه دورانهاى زندگى انسان بجز کودکى است. چرا که درک عبرتها، نیازمند عقلى سلیم، چشمى بینا، دلى بیدار و در یک کلام قدرت شناختى بالاست.(باقری ,خسرو,نگاهی دوباره به تربیت اسلامی ,تهران,1368,ص 154)و انسان هر چه از نظر سنى بالاتر مى‏رود، معمولاً دامنه شناخت او گسترده‏تر و از خصوصیات فوق بیشتر برخوردار مى‏گردد. از این رو، به‏کارگیرى این روش در هر یک از مراحل رشد، قواعد و خصوصیاتى دارد که به‏طور اختصار به آنها اشاره مى‏شود:

    1- در اواخر مرحله کودکى، رشد شناختى کودک ضعیف است. در مورد هر شیئى یا موقعیتى فکر او بیشتر به اجزاء متوجه است، اما نمى‏تواند این اجزاء را به صورت کل آن دریافت کند، از این رو براى عبرت‏دهى به کودک، هم باید تک تک اجزاء یک جریان عبرت‏آموز را به کودک نشان داد و هم باید رابطه اجزاء با یکدیگر و نیز حصول نتیجه را براى وى توضیح داد، مثلاً براى اینکه کودک از حادثه‏اى عبرت بگیرد و از ارتکاب کار خلافى که دیگرى انجام داده و این حادثه ناخوشایند را براى او حاصل نموده است دورى جوید، مى‏توان، نتیجه نامطلوبى که از کار فرد خطاکار به دست مى‏آید در معرض دید وى قرار داد و سپس رابطه آن نتیجه نامطلوب را با کار خطا مشخص کرد و آنگاه نتیجه‏گیرى کرد که اگر تو هم چنین خطایى را انجام دهى، مثل آن فرد باید منتظر چنین پیامد نامطلوبى باشى.

     

    2- در هفت سال دوم و مرحله دبستانى، در رشد فکرى کودک تغییر و تحول چشمگیرى پیدا مى‏شود و منطق او به مسائل عینى گرایش پیدا مى‏کند. کودک در این مرحله به دستکارى علائم و نشانه‏ها مى‏پردازد. ارتباط بین اجزاء را مى‏سنجد و از این طریق، وضعیت پدیده‏هاى گوناگون را تبیین و از آنها نتیجه‏گیرى مى‏کند. براى عبرت‏آموختن به چنین فردى باید اجزاء عینى یک جریان را در معرض دید وى قرار داد، به ارتباط بین اجزاء، اشاره مختصرى کرد و نتیجه‏گیرى رابه خود وى واگذار نمود. مثلاً در همان مثال قبل اگر کودک از کار خطا و نیز به‏دنبال آن از نتیجه آن و ارتباط بین آن دو خبردار شود، خودش نتیجه مى‏گیرد که:اگر من هم چنین خطایى را انجام دهم. مثل او باید منتظر چنین پیامد نامطلوبى باشم.
    3- در مرحله نوجوانى که همزمان با بلوغ شرعى است، رشد شناختى و ادراکى نوجوان اوج مى‏گیرد و از واقعیات عینى و محسوس، به امور انتزاعى و ذهنى منتقل مى‏شود. نوجوان مى‏تواند به تهیه و تنظیم فرضیه‏هاى ذهنى بپردازد. و هر مسأله‏اى را به صورت اصولى و منطقى آن بررسى کند. او مى‏تواند مسائل مجرد و انتزاعى را تجزیه و تحلیل نماید و به نتایجى منطقى دست یابد. چنین فردى، براى عبرت گرفتن از حوادث، کافى است که از پیش‏درآمد فوق خبردار شود. آنگاه به تجزیه و تحلیل، کشف روابط و علل و در نهایت نتیجه‏گیرى آن بپردازد و آن را به عنوان تجربه‏اى در کنار تجارب زندگى خویش ثبت کند.(ر.ک.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه,روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی(2),تهران:انتشارات سمت,1375,ج2,ص577-625)
  • فهرست و منابع پایان نامه عبرت ها در نهج البلاغه

    فهرست:

    چکیده 1

    مقدمه. 2

     

    فصل اول (عبرت)

     

    عبرت چیست؟ 5

    آیا عبرت یک روش تربیتى است؟ 6

    آسیب‏شناسى روشى: 23

    نتیجه. 24

    فصل دوم (فرد، جامعه و عبرت)

     

    اصالت فرد یا جامعه. 27

    1- قوانین و سنن.. 29

    2- روابط سیاسی.. 30

    3- امر به معروف و نهی از منکر. 31

    4- آگاهی.. 32

    5- گسترش معنویت.. 33

    6- مسخ شدن ارزش ها 35

    7- ایجاد بسترهای اقتصادی.. 36

    فصل سوم (خطبه ها)

     

    خطبه ها 38

    امروز پرده ها را کنار مى زنم! 38

    مبارزه حقّ و باطل.. 41

    پیمان شکنى شما را پیش بینى مى کردم، ولى... 43

    1 دید باطن! 43

    چشم و گوش خود را باز کنید: 46

    هدایت در پرتو خاندان وحى.. 48

    توجهى دیگر به مبدأ و معاد: 52

    نکته. 56

    چگونه تاریخ تکرار مى شود؟ 56

    ناپایدارى دنیا 58

    حضور در دادگاه الهى: 65

    نکته ها: 70

    الف خیل گواهان عمل.. 70

    2 سه جمله پرمعنا 72

    اوصاف دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله): 74

    نکته: 78

    به گوینده بنگریم یا به سخنش؟! 78

    به قربانگاه هاى قرون پیشین بنگرید! 80

    فصل چهارم(عبرت آموزی نوین)

          

    عدم عبرت از عوامل انحطاط و سقوط امتهای پیشین.........................................................................80

    فصل پنجم(عبرت آموزی)

     

    عبرت آموزی: 94

    عبرت در عرصه اعتقادات: 95

    نقش عبرت در خودسازی: 96

    2 پی آمدهای کردار 101

    3 کمالهای قابل کسب.. 101

    نقش عبرت در تربیت: 102

    شرط عبرت آموزی.. 103

    منابع. 104

     

    منبع:

    . قرآن مجید
    2. سید رضی ،نهج البلاغه ،1380
    3. خوانسارى، جمال‏الدین محمد، شرح غررالحکم ودررالحکم، تهران: دانشگاه تهران، 1373، ج3
    4. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فى غریب القرآن، تهران: مکتبه المرتضویه، ماده «عبر»
    5. ابن‏منظور، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث العربى، 1408ق، جلد9، ماده «عبر».
    6. راغب اصفهانى، مفردات، واژه «عبر»
     7. باقرى، خسرو، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، تهران: دفتر امور کمک آموزشى و کتابخانه‏هاى وزارت آموزش و پرورش، 1368

    8. کلینی، ثقه الاسلام ، اصول کافی ، جلد 2 ، ص 316

    9. بوستان سعدی، چاپ اوّل، نشر پیدایش، تهران، پاییز 1376

    10. مکارم شیرازی,ناصر ,تفسیر نمونه,تهران,دارالکتب الاسلامیه,1371,ج10 ,ص100

    11. علامه مجلسی ، 1379،بحارالانوار,ج68 ,ص 320

    12. محدث ، سید جلال الدین ، 1385 ،  تهران ،شرح فارسی غرر و دررآمدی ج.1

    13. دیوان پروین اعتصامی

    14. ر.ک.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه,روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی(2),تهران:انتشارات سمت,1375,ج2,ص577-625

    15. اینحاوی,عبدالرحمن ,1403 ق ، اصول التربیه الاسمیه و اسالیبها,بیروت:دارالفکر المعاصر,ص 274

    16. ابن منظور,لسان العرب,بیروت:داراحیاالتراث العربی,1408ق,جلد9,ص18

    17. دیوان اشعار استاد شهریار

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت