پایان نامه بررسی رابطه بین حاکمیت شرکتی و افشای داوطلبانه

تعداد صفحات: 52 فرمت فایل: word کد فایل: 10001731
سال: مشخص نشده مقطع: کارشناسی ارشد دسته بندی: پایان نامه حسابداری
قیمت قدیم:۱۱,۸۰۰ تومان
قیمت: ۹,۷۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه پایان نامه بررسی رابطه بین حاکمیت شرکتی و افشای داوطلبانه

    چکیده:

    هنگامی که سهامداران قدرت تصمیم گیری را به مدیران محول می کنند، رابطه نمایندگی بوجود می آید. مشکلات نمایندگی زمانی که اهداف نماینده و کارگزار با یکدیگر متضاد باشند، پدیدار می شود. اگر کنترل و نظارت بر فعالیت های نماینده توسط کارگزار پرهزینه و به سختی صورت گیرد، این تضاد منافع برجسته تر نیز می شود. بخشی از مسائل نمایندگی از طریق فقدان اطلاعات مالی در دسترس سرمایه گذاران حاصل می شود و بنابراین شرکت هایی که افشای اطلاعات اضافی و اختیاری را درباره فعالیت های خویش فراهم می کنند، حسن روابط مشترک نماینده و کارگزار را بهبود می بخشند. حاکمیت شرکتی نیز شامل فعالیت های مختلفی است که می تواند هزینه های نمایندگی را کاهش دهد.

    این تحقیق درصدد است به بررسی تجربی حاکمیت شرکتی و افشای داوطلبانه اطلاعات در شرکت های پذیرفته شده بورس اوراق بهادار تهران بپردازد. مکانیزم های حاکمیت شرکتی بررسی شده شامل؛ ساختار مالکیت و ترکیب هیات مدیره می باشد. ساختار مالکیت توسط مالکیت مدیریتی، مالکیت سهامداران عمده و مالکیت دولتی مشخص شده است و ترکیب هیات مدیره توسط نسبت مدیران غیرموظف (مستقل) اندازه گیری شده است. افشای داوطلبانه نیز از نرخهای افشای اطلاعات استراتژیک شرکت، اطلاعات طرح ریزی شده و اطلاعات بخشها، نسبتهای مالی، بحث و تحلیل مدیریت، اطلاعات مالی و غیرمالی کلیدی جمع بندی شده است.

    نتایج نشان می دهد که کاهش در سطح مالکیت مدیریتی و افزایش درصد مالکیت سهامداران عمده با افزایش در سطح افشای داوطلبانه اطلاعات رابطه دارد. اگرچه مالکیت دولتی و نسبت اعضای غیرموظف (مستقل) هیات مدیره با افشای اختیاری اطلاعات رابطه ای ندارند.

     

    واژه های کلیدی:

    افشای اطلاعات، افشای اختیاری، افشای اجباری، حاکمیت شرکتی، سهامداران عمده، مدیران غیرموظف و مستقل

    - مقدمه:

    هسته اصلی تئوری نمایندگی این است که مدیران به عنوان نمایندگان سهامداران، ممکن است بگونه ای عمل نمایند یا تصمیم هایی را بگیرند، که الزاماً موجب به حداکثر رساندن ثروت سهامداران نگردد. مطابق این تئوری، باید سازوکار کنترلی یا نظارتی کافی برای محافظت سهامداران از تضاد منافع ایجاد شود. موضوع شفافیت و افشای داوطلبانه صورت های مالی، به عنوان یک راهکار عملی مورد توجه قرار گرفته است.

    افشای اطلاعات حسابداری از دیرباز بعنوان یکی از مهمترین مسائل مورد توجه محققین بوده و محصول نهایی یک سیستم حسابداری به شمار می رود. در واقع هدف نهایی سیستم حسابداری فراهم نمودن اطلاعات برای اشخاص ذی نفع در قالب گزارش های درون سازمانی و برون سازمانی می باشد. واژه افشا به مجموعه متنوعی از اطلاعات الزامی و داوطلبانه، شامل صورت های مالی و یادداشت های همراه، گزارش هیات مدیره، تجزیه و تحلیل مدیریت، پیش بینی های مدیریت، ارائه تجزیه اطلاق می شود. بهبود و ارتقای افشای اطلاعات موجب بهبود شفافیت می شود که یکی از بهترین اهداف تحولات جهانی و ابتکارات عمده در فرآیند اصلاح حاکمیت شرکتی در کشورهای مختلف است.

    به نظر بسیاری از نظریه پردازان حوزه حسابداری و اقتصاد، اطلاعات عامل کلیدی در کارایی تخصیص منابع و رشد اقتصادی کشورهاست. بنابراین نقش حاکمیتی اطلاعات حسابداری به معنای استفاده از اطلاعات گزارش شده در جهت سازوکارهای کنترلی است که شرایط بهبود و ارتقای حاکمیت شرکتی را فراهم می آورد. حاکمیت شرکتی نیز، دربرگیرنده مجموعه روابط بین سهامداران، مدیران، حسابرسان و سایر افراد ذی نفع است که متضمن برقراری نظام کنترلی به منظور رعایت حقوق سهامداران جزء و اجرای صحیح مصوبات مجمع و جلوگیری از سوء استفاده های احتمالی می باشد. یکی از مهم ترین وظایفی که حاکمیت شرکتی می تواند برعهده گیرد، اطمینان دهی نسبت به کیفیت فرآیند گزارشگری مالی است.

     

    2- بیان مسئله

    سرمایه گذاران منطقی بر اساس اطلاعاتی که در دسترس آنها می باشد، اقدام به سرمایه گذاری می نمایند. لذا اطلاعات یکی از مهمترین ابزارهای تصمیم گیری در سرمایه گذاری می باشد. حال آیا اطلاعات موجود در دست سرمایه گذاران براساس اطلاعات نهانی و یا پاره ای از اطلاعات منتشر شده در بازار می باشد؟ در واقع وجود عدم تقارن اطلاعاتی[1] در بازار منجر به وقوع معاملاتی با هدف کسب سود یا پیشگیری از رخداد زیان برای اشخاص خاص، افزایش هزینه های معاملات، ضعف بازار، نقدینگی پایین و به طور کلی کاهش سود حاصل از معاملات در جامعه خواهد شد. این نوع از معاملات شفافیت بازار را زیر سؤال برده و در نهایت، امنیت سرمایه گذاری و اعتماد بازار را متزلزل می کند (ماتولسی و چاو، 2007،559)[2].

    حفظ سرمایه گذاران در بازار های مالی نه تنها نیازمند عدم ارائه اطلاعات محرمانه توسط منتشرکنندگان اطلاعات به بیرون می باشد، بلکه می بایست، تا حد امکان افشاء به صورت همزمان و سریع بین تمام طبقات سرمایه گذاران در تمامی نقاطی که برای دریافت این اطلاعات وجود دارند، صورت پذیرد. به عبارت دیگر یکی از بهترین مکانیزم های کاهش نابرابری اطلاعاتی در بازار سرمایه حذف ریشه های نابرابری اطلاعاتی (رانت اطلاعاتی سهامداران مطلع) است. این عمل در جهت دسترسی یکسان به اطلاعات محرمانه ضروری است تا بتوان تساوی نشر اطلاعات شرکت را در بین سرمایه گذاران، چه سهامداران عمده و چه سهامداران جزء برقرار نمود. در واقع بخش حاکمیتی شرکت ها که اعضای هیات مدیره و سهام داران عمده آن را تشکیل می دهند، متولی ارائه این نوع از اطلاعات به بازار سرمایه می باشند. این امکان وجود دارد که مدیران (و نیز سهامداران عمده) به منظور افزایش ثروت خود اقداماتی را در خلاف جهت منافع سهامداران جزء و افراد خارج از سازمان انجام دهند. برای پیشگیری از وقوع چنین مواردی دو مکانیزم کنترلی در سطح شرکت ها قابل اجرا است: الف) مکانیزم کنترل داخلی؛ یعنی استقرار اعضای غیرموظف در هیات مدیره و ب) مکانیزم کنترل خارجی؛ یعنی افشای اختیاری اطلاعات علاوه بر اطلاعاتی که مطابق الزامات قانونی به بازار عرضه می گردد. با وجود چنین مواردی در راستای شفافیت بازار بسیاری از محققان علاقه مند در سرتاسر جهان، به طور فزاینده ای در تحقیقات خود مکانیزم های کنترل را مورد توجه خود قرار داده اند. این پژوهش نیز سعی دارد به طور تجربی رابطه بین مکانیزم های کنترل یعنی افشای داوطلبانه و مکانیزم های حاکمیت شرکتی را آزمون نماید.

    افشای اختیاری یک مکانیزم کنترل خارجی است که می کوشد مشکلات تئوری نمایندگی بین سهامداران عضو و غیرعضو هیات مدیره را از طریق فراهم کردن اطلاعات مربوط به نتایج مالی و غیرمالی تهیه شده توسط مدیران، کاهش دهد. در تئوری نمایندگی فرض بر این است که افراد عضو (دارندگان اطلاعات نهانی[3]) تمایل به فراهم نمودن اطلاعات در خصوص فعالیت هایشان به جای واگذار کردن این وظیفه به سهامداران غیرعضو را دارند، چراکه هزینه های ناشی از حضور مدیران برای افشاء چنین اطلاعاتی (معروف به هزینه های تعهد[4]) کمتر از هزینه های که برای کنترل فعالیت های افراد عضو توسط اعضای غیرعضو (معروف به هزینه های نظارت[5]) تحمل می شود، خواهد بود (فاما و جنسن، 1983،306)[6].

    طبق تئوری نمایندگی، مدیران غیرموظف و مکانیزم های کنترل از جمله افشاسازی، قادر به کاهش هزینه های ناشی از تضاد منافع بین مالکیت و مدیریت می باشند. شماری از مطالعات تجربی صورت گرفته تایید می کنند که احاطه مدیران غیرموظف (مستقل) عملاً در کاهش مشکلات نمایندگی، مؤثر است . چندین مطالعه تجربی دیگر نشان می دهند که افشا سازی نیز در کاهش هزینه های نمایندگی بکار می رود (کوریتز،1999 ،12)[7] ، که البته این موضوع با آنچه توسط تئوری نمایندگی پیش بینی شده است سازگار می باشد.

    علی رغم وجود شمار زیادی از تحقیقات در زمینه مکانیزم های کنترل، تا کنون شواهد کمی در خصوص رابطه بین حاکمیت شرکتی و افشای داوطلبانه فراهم شده است. تحقیقات تجربی پیشین، در خصوص رابطه بین این مکانیزم ها تا حدودی محدود بوده و نتایج متضادی را در پی داشته است (فورکر،1992،51)[8]. کمبود چشمگیر کارهای علمی انجام شده در این زمینه، ضرورت انجام تحقیق تجربی درخصوص رابطه بین سطح افشای اختیاری و متغیرهای حاکمیت شرکتی را تایید می کند. با اینکه در برخی از مطالعات اخیر نقش اعضای مستقل هیات مدیره را به عنوان عامل کاهنده تضاد منافع بین سهامداران عمده و سهامداران اقلیت مورد تایید قرار گرفته است. با این حال، در این شرایط، عملکرد سهامداران عمده، دارای اثر دومینو می باشد، چرا که ریسک تبانی بین آنها و اعضای غیرموظف هیات مدیره نیز وجود دارد و لذا ممکن است بطور بالقوه زمینه تضعیف ایفای نقش مکانیزم های کنترل را فراهم نمایند (پارچینی، 1388، 14)3.

    دراین پژوهش به دنبال یافتن رابطه بین افشای داوطلبانه و برخی از متغیرهای حاکمیت شرکتی به عنوان مکانیزم های کنترلی، در تضاد منافع بین سهامداران عمده و اقلیت هستیم. درحقیقت این فرض را بسط می دهیم که سطح افشای داوطلبانه رابطه معناداری با متغیرهای حاکمیت شرکتی دارد.

    اعضای غیرموظف هیات مدیره و افشای اختیاری به عنوان مکانیزم های کنترل می کوشند مشکلات نمایندگی ناشی از تفکیک بین مالکیت و مدیریت را کاهش دهند. این مکانیزم ها به منظور کسب اطمینان از هم راستا بودن عمل مدیریت با منافع مالکان بکار گرفته می شوند. اعضای غیرموظف هیات مدیره یکی از اساسی ترین مکانیزم های کنترل داخلی می باشند، چرا که توسط سهامداران به منظور تصمیم گیری و به نمایندگی از طرف آنها تعیین می شوند. بنابراین، انتظار می رود که به عنوان ناظر رفتار مدیران از طرف مالکان موثر باشند. هرچند اثربخشی اعضای مستقل هیات مدیره زمانی که جزو مدیران شرکت نیز باشند، می تواند محدود شود. از سوی دیگر، مدیران ارشد اغلب در هیات مدیره عضو می باشند، چراکه دارای اطلاعات ارزشمندی برای تصمیم گیری و دارای آگاهی کامل در زمینه فعالیت های شرکت هستند. چنانکه توسط فاما و جنسن4 بیان شده، گستردگی مدیران ارشد (موظف) در هیات مدیره ممکن است منجر به تبانی و انتقال ثروت سهامداران گردد.

    در برخی شرکت ها، هیات مدیره شامل اعضایی است که همزمان به عنوان مدیر و سهامدار می باشند. درچنین مواردی ریسک انتقال ثروت از مالکان به مدیران کاهش یافته، اما امکان افزایش ریسک جدید، یعنی ریسک انتقال ثروت از سهامداران اقلیت (غیرعضو) به سهامداران اکثریت (عضو) با کنترل بیشتر (یا استفاده از اطلاعات نهانی) وجود دارد. برای کاهش این ریسک ها، هیات مدیره معمولاً شامل تعدادی اعضای مستقل می باشد، که افراد حرفه ای بوده و با هیچکدام از مدیران موظف و محیط تجاری یا مالکان وابسته به شرکت، ارتباط ندارند، بلکه تنها به واسطه مهارت عالی و تخصص، حمایت می شوند.

    انتظار می رود حاکمیت شرکتی دارای نقش ویژه ای در تضمین قانونی بودن امور و محدود کردن مشکلات نمایندگی داشته باشد، از این رو ریسک تبانی توسط مدیران ارشد و سهامداران کنترلی کاهش می یابد.. تحقیقات تجربی، تئوری «وجود اعضای غیرموظف هیات مدیره (مدیران مستقل) احتمال وقوع تحریف در صورت های مالی را کاهش می دهد» را حمایت می کنند. همچنین وجود اعضای فوق در کاهش هزینه های نمایندگی موثر است (برایکلی و جیمز، 1987،20)[9].

     

    3-سابقه موضوع تحقیق

    فورکر[10] در مقاله ای تحت عنوان «حاکمیت شرکتی و کیفیت افشا» استدلال می کند که وجود مدیران مستقل در هیات مدیره شرکت، منع اطلاعاتی مدیران را کاهش می دهد. بنابراین انگیزه برای دادن اطلاعات بیشتر را فراهم می کند. با این وجود، وی شواهد تجربی قابل قبولی برای فرضیاتش پیدا نمی کند.

    کریستوفر اف نو[11] در تحقیقی با نام «افشای اختیاری و معاملات مبتنی بر اطلاعات نهانی»، نشان داد که افشای اطلاعات منجر به کاهش فروش اطلاعات نهانی می شود.

    چن و جاگی[12] در تحقیقی تحت عنوان «رابطه بین مدیران مستقل غیرموظف، کنترل خانوادگی و افشای اطلاعات مالی» در هنگ کنگ، دریافتند که وجود مدیران مستقل غیرموظف در هیات مدیره شرکت، رابطه کاملاً معنی داری با افشای مفصل اطلاعات مالی دارد. اما تحقیق آنها بر افشای الزامی اطلاعات به جای افشای اختیاری اطلاعات متمرکز شده است. بدین مفهوم که، تحقیق آنان نقش های دیگر مدیران مستقل (غیرموظف) را مورد آزمون قرار نداده است و تنها رضایت قانونی را مورد توجه قرار می دهد. نتایج آنها همچنین نشان داد که اگر تجزیه و تحلیل فقط در مورد شرکت های با تمرکز بالای مالکان انجام شود، این رابطه قابل توجه نخواهد بود.

    انگ و ماک[13] نیز در تحقیق خود تحت عنوان «حاکمیت شرکتی و افشای اختیاری» در سنگاپور، شواهدی تجربی را به دست آوردند که بر اساس آن افزایش در مدیران غیرموظف سطح افشای شرکت را کاهش می دهد.

    آرکی و وازکواز[14] در سال 2005در تحقیقی که در کشور اسپانیا با عنوان «ساختار حاکمیتی، نقش حاکمیتی، میزان افشای اختیاری» انجام داده اند، بیان می دارند که اتخاذ تلاش هایی در جهت حاکمیت شرکتی (مشارکت مدیران در سرمایه شرکت، طرح های اختیاری سهام و...) رابطه مثبت با افشای اختیاری دارد.

  • فهرست و منابع پایان نامه بررسی رابطه بین حاکمیت شرکتی و افشای داوطلبانه

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    منابع فارسی:

    آذر، ع و منصور مومنی، 1385، ''آمار و کاربرد آن در مدیریت''، جلد اول، چاپ دوم، تهران، انتشارات سمت.

    آذر، ع و منصور مومنی، 1385، ''آمار و کاربرد آن در مدیریت''، جلد دوم، چاپ دوم، تهران، انتشارات سمت.

    بنویدی، م، 1385، ''حاکمیت شرکتی''، تازه های جهان بیمه، شماره 96، خرداد 1385، صص 21-3.

    پارچینی ، س،1388،''رابطه بین افشای اطلاعات اختیاری و اعضای غیرموظف هیات مدیره''، پایان نامه کارشناسی ارشد حسابداری، دانشگاه مازندران، دانشکده علوم اقتصادی و اداری.

    حساس یگانه، ی، 1384، ''فلسفه حسابرسی''، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

    حسینی، س ،1386، ''بررسی اثر میزان سهامداری نهادی بعنوان یکی از معیارهای حاکمیت شرکتی بر بازده سهامداران در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران''، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده مدیریت.

     خاکی، غ، 1378، ''روش تحقیق با رویکرد به پایان نامه نویسی''، مرکز تحقیقات علمی کشور با همکاری کانون فرهنگی انتشاراتی درایت.

     خدابخشی، ع،1385، ''رابطه بین نظام راهبری و ارزش بازار شرکت ها در ایران''، پایان نامه کارشناسی ارشد حسابداری، دانشگاه آزاد واحد اراک، دانشکده مدیریت.

     دستگیر، م و حمیدرضا بزاززاده،  1382، ''تاثیر میزان افشا بر هزینه سهام عادی''، تحقیقات مالی، شماره 16، صص 103-83.

     دلاور، ع،1388،''روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی''، چاپ بیست و هشتم، نشر ویرایش.

     رسائیان، ا،1385،''رابطه اطلاعات مالی و اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام در بورس اوراق بهادار ایران''، پایان نامه کارشناسی ارشد حسابداری، دانشگاه مازندران، دانشکده علوم اقتصادی و اداری.

     شیخی، ک،1387،''بررسی رابطه افشای اطلاعات بودجه ای و نوسان قیمت سهام''، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی.

     صدقیانی، ج و ایرج ابراهیمی،  1378، ''آمار و کاربرد آن در مدیریت''، تهران، نشر هستان.

     قائمی، م و محمدرضا وطن پرست ، 1384، ''بررسی نقش اطلاعات حسابداری در کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در بورس اوراق بهادار تهران''، بررسی های حسابداری و حسابرسی، سال دوازدهم، شماره 41، صص103-85.

     قدس، ع ، 1387، ''حاکمیت شرکتی و اصلاح ساختار هیات مدیره''،ماهنامه تدبیر، شماره 195، صص 52-49.

     کردتبار، ح،1386، ''بررسی رابطه بین اعضای غیرموظف هیات مدیره و سرمایه گذاران نهادی با رفتار مدیریت سود شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران''، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه مازندران، دانشکده علوم اقتصادی و اداری.

     مرفوع، م،1385 ، ''رابطه اعضای غیرموظف هیات مدیره و سرمایه گذاران نهادی با پیش بینی سود شرکت ها''، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.

     مهرانی، س و غلامرضا کرمی،  1383، ''استفاده از اطلاعات تاریخی مالی و غیر مالی جهت تفکیک شرکت های موفق از ناموفق''، بررسی های حسابداری و حسابرسی، سال یازدهم، شماره 38، صص92-77.

     نبوی، ب، 1375، ''مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم اجتماعی''، چاپ هفدهم، انتشارات آبان.

     نوروش، ای و علی ابراهیمی کردلر، 1384، ''بررسی و تبیین رابطه ترکیب سهامداران با تقارن اطلاعات و سودمندی معیارهای حسابداری عملکرد''، بررسی های حسابداری و حسابرسی، شماره 42، صص 124-97.

     

    منابع لاتین:

    Adams, M. and Hossain, M., 1998, Managerial Discretion and Voluntary Disclosure: Empirical evidence from the New Zealand life insurance industry, Journal of Accounting and Public Policy, Vol.17, No.3, pp.245-281.

    Akhtaruddin, M. and Alam Hossain, M. and Hossain, M. and Yao, L., 2009, Corporate Governance and Voluntary Disclosure in Corporate Annual Reports of Malaysian Listed Firms, Jamar, Vol.7, No.1, pp.1-19.

    Arcay M.R.B. and Vazquez M.F.M., 2005, Corporate Characteristics, Governance Rules and the Extent of Voluntary Disclosure in Spain, Advances in Accounting, Vol.21, pp.299-331.

    Baek, H.Y. and Johnson, D.R. and Kim, J.W., 2009, Managerial Ownership, Corporate Governance, and Voluntary Disclosure, Journal of Business & Economic Studies, Vol.15, No.2, Fall 2009, pp.44-61.

    Boesso, G. and Kumar, K., 2006, Drivers of corporate voluntary disclosure, pp. 269-296.

    Botosan, C. & Plumlee, M., 2000, A Re-examination of Disclosure Level and Expected Cost of Equity Capital, Journal of Accounting Research , Vol.40, No.1, pp.21-40.

    Botosan, C.A.,1997, Disclosure level and the cost of equity capital, The Accounting Review, Vol.72, No.3, pp.323-349.

    Byard, D. and Li, Y., and Weintrop, J., 2006, Corporate governance and the quality of financial analysts information., Journal of Accounting and Public Policy, Vol.25, No.5, pp.609-625.

    Chau, G. K. and Gray, S.J.,2002, Ownership structure and corporate voluntary disclosure in Hong Kong and Singapore, The International Journal of Accounting, Vol.37, No.2, pp.247-265.

    Chen, J.P. & Jaggi, B.L.,2000, The Association between Independent nonexecutive directors, family control and financial disclosures, Journal of Accounting and Public, Vol.19, No.4, pp.285-310.

    Cheng, Eugene C.M. and Courtenay Stephen M., 2006, Board Composition Regulatory Regime and Voluntary Disclosure, The International Journal of Accounting, Vol.41, No.3, pp.262-289.

    Chow, C.W. and Wong Boren, A., 1987, Voluntary Financial Disclosure by Mexican Corporation, The Accounting Review, Vol.LXII, No.3, pp.533-541.

    Chtourou, S.M., Bedard, J. and Courteau, 2001, Corporate Governance and Earnings Management, Working paper, University of Laral.

    Clarkson, P.A. and Dontoh, G. and Richardson and Sefcik S., 1992, The Voluntary Inclusion of Earnings Forecasts in IPO Prospectuses, Journal of Contennporary Accounting Research, Vol.8, No.2, pp.601-626.

    Clarkson, P.M., Ferguson, C, and Hall, J., 2003, Auditor Conservatism and Voluntary Disclosure: Evidence from the year ,2000, Systems Issue, Accounting and Finance, Vol.43, pp.21-40.

    Donal Byard, Ying Li and Joseph Weintrop, 2006, Corporate Governance and the quality of Financial analysts' Information, Journal of Accounting and Public Policy, Vol.25, No.5, pp.609-625.

    Eng, L.L. and Mak, Y.T. ,2003, Corporate governance and voluntary disclosure, Journal of Accounting and public policy, pp. 325-345.

    Fama, E. and Jensen, M., 1983, Separation of ownership and control, Journal of Law and Economics, Vol.26, pp.301-326.

    Gerald, K. Chau and Sidney J. Gray, 2002, Ownership Structure and Corporate Voluntary Disclosure in HongKong and Singapore, The International Journal of Accounting, Vol.37, No.2, pp.247-265.

    Ghazalia, N.A.M., Weetman, P., 2006, Perpetuating Traditional Influences: Voluntary Disclosurein Malaysia following the economic crisis, Journal of International Accounting, Auditing and Taxation, Vol.15, No.2, pp.226-248.

    Hail, L., 2001, The Impact of Voluntary Disclosure on the Ex Ante Cost of Capital for Swiss Firms, http://ssrn.com/abstract=279276.

    Ho, Simon, S.M. and Wong, K.S, 2001, A Study of the Relationship between Corporate Governance Structures and the Extent of Voluntary Disclosure, Journal of International Accounting, Auditing and Taxation, Vol.10, No.2, pp.139-156.

    Lakhal, F., 2003, Earning Voluntary Disclosures and Corporate Governance, http:// ssrn.com/abstract=500283.

    Lang, M. and Lundholm, R., 2000, Voluntary Disclosure during Equity Offering: Reducing Information Asymmetry or Hyping The Stocks, Journal of Contemporary Accounting Research, Vol.17, pp.623-662.

    Leung S. and Horwitz B., 2004, Director Ownership and Voluntary Segment Disclosure: Hong Kong Evidence, http:// ssrn.com/abstract= 591401.

    Matolcsy, S.L.Z., and Chow, D., 2007, The Association between Board Composition and Different Types of Voluntary Disclosure, European Accounting Review, Vol.16, No.3, pp. 555-583.

    Narayanan, R., 2000, Insider trading and the Voluntary Disclosure of Information by Firms, Journal of Banking & Finance, Vol.24, No.3, pp.395-425.

    Noe C.F., 1999, Voluntary Disclosure and Insider transactions, Journal of Accounting and Economics, Vol.27, No.3, pp.305-326.

    Patelli, L. and Prencipe, A., 2007, The relationship between Voluntary Disclosure and Independent Directors in the presence of a Dominant shareholder, Journal of European Accounting Review, Vol.16, No.1, pp.5-33.

    .

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت