تحقیق مقاله ولادت پر شکوه فاطمه (س)‏

تعداد صفحات: 97 فرمت فایل: word کد فایل: 6194
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۱۲,۷۰۰ تومان
قیمت: ۹,۷۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله ولادت پر شکوه فاطمه (س)‏

    فاطمه بضعه منى و هى نور عینى و ثمره فؤادى و روحى التى بین جنبى و هى الحوراء الانسیه : «فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم و روح من است و او حورى انسان صفت است».

    پیامبر اسلام(ص) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سختترین شرائط و حالات به سر .اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار.محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوائى توده‏هاى مردم، تیره و تار بود.پیامبر(ص) به آینده مى‏اندیشید، آینده‏اى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آینده‏اى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود.در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمانها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگیت‏تر توأم با امید بیشتر.در روایتى از اهل سنت و شیعه - که هر دو بر آن تأکید دارند - مى‏خوانیم: پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور مى‏کرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(ص) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا سلام اللّه علیها از آن میوه بهشتى منعقد شد.

    لذا در حدیث مى‏خوانیم که پیامبر(ص) فاطمه سلام اللّه علیها را بسیار مى‏بوسید، روزى همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت، که چرا اینهمه دخترت را مى‏بوسى؟!

    پیامبر(ص) در جواب فرمود:«من هر زمان فاطمه را مى‏بوسم، بوى بهشت برین را از او استشمام مى‏کنم».

    و به این ترتیب این مولود بزرگ از عصاره پاک میوه‏هاى بهشتى و از پدرى همچون پیامبر(ص)، و مادر ایثارگر و فداکارى همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادى الثانى گام به دنیا نهاد، و طعن و سرزنشهاى مخالفین که پیامبر را بدون «نسل جانشین» مى‏پنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «کوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدى و خیر کثیر در طول قرون و اعصار، تا روز قیامت شد.

    این بانوى بهشتى (ص) نام داشت که هر کدام از دیگرى پر معنى‏تر بود: 1- فاطمه، 2- صدیقه، 3- طاهره، 4- مبارکه، 5- زکیه، 6- راضیه، 7- مرضیه، 8- محدثه، 9- زهرا و هر یک بیانگر اوصاف و برکات وجود پربرکت او است.

    همین بس که در نام معروفش «فاطمه» بزرگترین بشارت براى پیروان مکتبش نهفته است، چرا که «فاطمه» از ماده «فطم» به معنى جدا شدن، یا باز گرفتن از شیر است، و طبق حدیثى که از پیامبر گرامى اسلام(ص)‏ روایت شده به امیر مؤمنان على(ع) ‏ فرمود:

    «مى دانى چرا دخترم، فاطمه نامیده شد؟

    عرض کرد:بفرمائید.

    فرمود:براى آنکه او و شیعیان و پیروان مکتبش از آتش دوزخ باز گرفته شده‏اند»!

    از میان نامهاى او نام «زهراء» نیز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(ع) پرسیدند:چرا فاطمه را «زهراء» مى‏نامند؟

    فرمود:«زیرا زهراء به معنى درخشنده است و فاطمه چنان بود که چون در محراب عبادت مى‏ایستاد و نور او براى اهل آسمانها پرتو افکن مى‏شد، همانگونه که نور ستارگان براى اهل زمین [پرتو افکن است‏]. لذا زهراء نام نهاده شد».هنگامى که خدیجه زنى با شخصیت و معروف به بزرگى بود، با پیامبر اسلام(ص) ‏ ازدواج کرد زنان مکه از او قطع رابطه کردند، و گفتند: او با جوان تهى دست و یتیمى ازدواج کرده و شخصیت خود را پائین آورده است!

    این وضع همچنان ادامه یافت تا اینکه خدیجه باردار شد و جنینش کسى جز فاطمه زهرا نبود.به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قریش فرستاد و از آن‏ها خواست که در این ساعات حساس و پردرد و رنج به یارى او بیایند و تنهایش نگذارند، اما او با این پاسخ سرد و درد آلود روبرو شد که:«تو سخن ما را گوش نکردى، با یتیم ابوطالب که مالى نداشت ازدواج نمودى، ما نیز به کمک تو نخواهیم شتافت»!

    خدیجه با ایمان، از این پیام زشت و بى معنى سخت غمگین شد، اما در اعماق دلش نور امیدى درخشید که خدایش او را در اینحال تنها نخواهد گذاشت.لحظات سخت و بحرانى وضع حمل آغاز شد، او در محیط خانه تنها بود، و زنى که او را کمک کند وجود نداشت، قلب او فشرده‏تر مى‏شد، و امواج خروشان بى مهریهاى مردم روح پاکش را آزار مى‏داد.ناگهان برقى در افق روحش درخشید، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود دید، سخت نگران شد. یکى از آن چهار زن صدا زد:

    نترس و غمگین مباش. پرودرگار مهربانت ما را به یارى تو فرستاده است ما خواهران توایم.

    من ساره‏ام!و این یک آسیه همر فرعون است که از دوستان تو در بهشت خواهد بود.

    آن دیگر مریم دختر عمران.و این چهارمى را که مى‏بینى دختر موسى بن عمران، کلثوم است!ما آمده‏ایم که در این ساعت یار و یاور تو باشیم.و نزد او ماندند تا فاطمه بانوى اسلام دیده به جهان گشود.آرى به مصداق‏((ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الاتخافوا و لاتحزنوا)). کسانى که بگویند پروردگار ما اللّه است، فرشتگان بر آن‏ها نازل مى‏شوند و مى‏گویند نترسید و اندوهى به خود راه ندهید»

    در اینجا نیز علاوه بر فرشتگان، ارواح زنان با شخصیت جهان به یارى خدیجه با ایمان و پر استقامت شتافتند.تولد این مولود خجسته آنچنان پیامبر(ص) را خشنود کرد که زبان به مدح و ثناى پرورگار گشود، و زبان بدخواهان که او را ابتر مى‏خواندند، براى همیشه کوتاه شد.خداوند مژده این مولود پربرکت را در سوره کوثر به پیامبرش داد و فرمود:انا اعطیناک الکوثر.فصل لربک وانحران شانئک هو الابتر»:ما سرچشمه جوشان خیر کثیر را به تو بخشیدیم.اکنون که چنین است، براى پرودگارت نماز بجاى آور و تکبیر گو!مسلماً دشمن تو، ابتر است!

    اذا اشتقت الى الجنه قبلت نحر فاطمه :

    هنگامى که شوق بهشت در دلم پیدا مى‏شود گلوى فاطمه را مى‏بوسم!

    همه مورخان و ارباب حدیث نوشته‏اند که پیامبر(ص) نسبت به دخترش فاطمه‏(س) علاقه عجیبى داشت.

    بدیهى است علاقه پیامبر تنها به خاطر رابطه پدرى و فرزندى نبود، هر چند این عاطفه در وجود پیامبر(ص) موج مى‏زد، اما تعبیرات و سخنانى که پیامبر(ص) به هنگام اظهار علاقه نسبت به دخترش فاطمه‏(س) بیان مى‏کرد، نشان مى‏داد که در اینجا معیارهاى دیگرى مطرح است.

     واین محبت از محبتها جدا است‏             حب محبوب خدا، حب خدا است‏

    از میان روایات فراوانى که در این زمینه رسیده است کافى است به چند روایت زیر که در کتب معروف شیعه و اهل سنت آمده اشاره کنیم:

    1- ما کان احد من الرجال احب الى رسول اللّه من على و لا من النساءٍ احب الیه من فاطمه :

    «احدى از مردان نزد پیامبر(ص) محبوبتر از امیر مؤمنان على‏(ع) نبود و نه از زنان، محبوبتر از فاطمه(س).

    جالب این است که این حدیث را گروه زیادى از عایشه نقل کرده‏اند.

    2- هنگامى که آیه شریفه:لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاءٍ بعضکم بعضاً:

    پیامبر را آن گونه که یکدیگر را صدا مى‏زنید، صدا نزنید

    نازل شد مسلمانان پیامبر(ص) را با خطاب «یا محمد» صدا نکردند، بلکه «یا رسول اللّه و یا ایها النبى» مى‏گفتند.

    فاطمه(س) مى‏گوید:بعد از نزول این آیه من دیگر جرأت نکردم پدرم را به عنوان «یا ابتاه» (پدرجان!» صدا کنم، و هنگام که خدمتش مى‏رسیدم «یا رسول‏اللّه» مى‏گفتم.

    یکى دوبار این خطاب را تکرار کردم، دیدم پیامبر(ص) ناراحت شد و از من روبرگردانید. دفعه سوم رو به من کرد و گفت:یا فاطمه انها لم تنزل فیک و لا فى اهلک و لا نسلک، انت منى و انا منک، انما نزلت فى اهل الجفاء و الغلظه من قریش!:

    اى فاطمه این آیه درباره تو نازل نشده، و نه درباره خاندان و نسل تو، تو از منى و من از توأم، این در مورد جفاکاران و تند خویان بى ادب از قریش نازل شده است!

    سپس این جمله عجیب و روح پرور را افزود:قولى: یا ابه! فانها احیا للقلب و ارضى للرب!

    «بگو پدرجان! که این سخن قلب مرا زنده مى‏کند و خدا را خشنود مى‏سازد».

    آرى آهنگ دلنواز پدرجان فاطمه‏(ع) با روح پیامبر(ص) همان مى‏کرد که امواج نسیم بهارى با شکوفه‏هاى لطیف درختان.

    3- در حدیث دیگرى آمده است پیامبر چنان مشتاق فاطمه(س)‏ بود که هر گاه به سفر مى‏رفت آخرین کسى را که با او وداع مى‏کرد زهرا(س) بود، و به هنگامى که از سفر باز مى‏گشت نخستین کسى را که به دیدنش مى‏شتافت فاطمه‏(س) بود.

    4- این حدیث را نیز بسیارى از محدثان شیعه و اهل سنت نقل کرده‏اند که پیامبر فرمود:

    من آذاها فقد آذانى.و من اغضبها فقد اغضبنى.من سرها فقد سرنى.و من سائه فقد سائنى.

    هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است.و هر کس او را خشمگین کند مرا خمشگین ساخته.

    هر کس او را مسرور کند مرا مسرور ساخته نموده.و هر کس او را اندوهگین سازد مرا اندوهگین ساخته است!

    بدون شک شخصیت والاى فاطمه(س)‏ علیها و آینده درخشان و مقام عرفان و ایمان و عبادتش اینهمه احترام را ایجاب مى‏کرد. چرا که امامان، همه، از نسل او بودند. و بعلاوه او همسر بزرگمرد اسلام امیر مؤمنان على‏(ع) بود.

    اما پیامبر(ص) با این عمل مى‏خواست حقیقت دیگرى را نیز به مردم تفهیم کند و دیدگاه اسلام را در زمینه دیگرى روشن سازد و انقلاب فکرى و فرهنگى بیافریند و بگوید:دختر موجودى نیست که باید زنده به گور شود.

    ببینید من دست دخترم را مى‏بوسم، او را بر جاى خود مى‏نشانم، و اینهمه عظمت و احترام براى او قائلم.

    دختر انسانى است همچون سایر انسانها، نعمتى است از نعمتهاى پرودرگار، موهبتى است الهى.

    دختر نیز مى‏تواند مانند پسر مدارج کمال را طى کند و به حریم قرب خدا راه یابد.

    و به این ترتبیب شخصیت در هم شکسته زن را در آن محیط تاریک احیاء فرمود.

    ان اول شخص یدخل على الجنه فاطمه بنت محمد:«نخستین کسى که در بهشت بر من وارد مى‏شود، فاطمه دختر محمد است».

    در آن روزگار که مسلمانان دوران آمادگى خود را در مکه مى‏گذراندند، محیط زندگى آنان سخت طوفانى و شرائط فوق العاده بحرانى بود.

    آغاز اسلام بود و مسلمانان در اقلیت شدیدى قرار داشتند، و تمام قدرت و نیرو و حاکمیت و ثروت دست دشمنان بى رحم و بى منطق اسلام بود و هر کارى مى‏خواستند، مى‏کردند.

    آزارى نبود که بر سر مسلمانان نیاورند، و جسارت و توهینى نبود که نسبت به مقام شامخ پیامبر(ص) روا ندارند.

    در این دوران دو نفر بیش از همه ایثار و فداکارى کردند: از میان زنان «خدیجه» بود که بر زخمهاى قلب و جسم پیامبر(ص) مرهم مى‏نهاد، و غبار غم و اندوه را با فداکاریهایش، با محبت و صفایش با همدردى و دلسوزى اش، از قلب مبارکه پیامبر مى‏زدود.

    و دیگر «ابوطالب پدر بزرگوار امیرمؤمنان على‏(ع) بود که نفوذ و اعتبارى بسیار در میان مردم مکه داشت، و از تدبیر و هوش و ذکاوت فوق العاده‏اى برخوردار بود، او خود را سپرى نیرومند در برابر پیامبر(ص) کرده بود و یار و یاور و حامى مهربان پیامبر اسلام(ص)‏ بود.

    ولى با نهایت تأسف این هر دو یار وفادار، و دو شخصیت بزرگ و انسانهاى ایثارگر، در سال دهم هجرت به فاصله کمى چشم از جهان پوشیدند، و پیغمبر(ص) را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا(ص) از این نظر تنها ماند.

    شدت اندوه پیامبر(ص) در سوگ این دو شخصیت که به حق هر کدام سهم قابل ملاحظه‏اى در پیشرفت اسلام داشتند، از اینجا روشن مى‏شود که آن سال را «عام الحزن» نام نهادند یعنى «سال غم و اندوه»!.

    اما از آنجا که خداوند هر نعمتى را از بندگان برگزیده‏اش مى‏گیرد نعمت دیگرى را جانشین آن مى‏کند هر کدام از این دو بزرگوار فرزندى از خود به یادگار گذاشتند که درست نقش آن‏ها را ایفا مى‏کردند.

    امیرمؤمنان على(ع)‏ یادگار «ابوطالب» همانند پدر حامى و مدافع و یار و یاور پیامبر(ص) بود، قبلا نیز چنین بود اما بعد از ابوطالب جاى خالى او را نیز پر کرد.

    و خدیجه دخترش «فاطمه» را به یادگار گذاشت، دخترى مهربان، فداکار و شجاع و ایثارگر که همواره در کنار «پدر» بود و گرد و غبار و رنج و محنت را از قلب پاک پدر مى‏زدود.

    امیر مؤمنان على(ع) در آن هنگام 19 سال داشت در حالى که فاطمه سلام اللّه علیها طبق احادیث معروف بیش از پنجسال از سن مبارکش نگذشته بود، قابل توجه اینکه هر دو در خانه پیامبر(ص) زندگى مى‏کردند و مونس ساعتهاى تنهائى او بودند.

    هنوز سه سال به هجرت باقى مانده بود، سه سال مملو از حوادث سخت و طوفانهاى شدید زندگى، مملو از مرارتها و ملالتها، مملو از آزارها و اهانتها و تلاشهاى دشمنان براى محو اسلام و مسلمین.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله ولادت پر شکوه فاطمه (س)‏

    فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت