تحقیق مقاله روان‎کاوی(روشی برای درمان)

تعداد صفحات: 30 فرمت فایل: word کد فایل: 5740
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله روانشناسی
قیمت قدیم:۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۳,۹۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله روان‎کاوی(روشی برای درمان)

     

    افراد غیرحرفه‎ای روان‎کاوی را بیشتر به عنوان روشی برای درمان اختلالهای روانی، روان‎رنجوری و احتمالاً روان‎پریشی به شمار می‎آورند. مسلم است که فروید برای نخستین بار نظریه و روشهای روان‎کاوی را برای درمان بیماران روانی مطرح و ادعاهای بسیاری را در مورد این روشها بیان کرده است. نخستین ادعا این است که روان‎کاوی می‎تواند ناراحتی‎های بیماران روانی را درمان کند؛ و دومین ادعا این است که فقط روان‎کاوی می‎تواند این کار را انجام دهد. نظریه او درباره روان‎رنجوریها و روان‎پریشی‎ها اساساً تأکید دارد که شکایتهایی که بیمار نزد روان‎پزشک یا روان‎شناس بیان می‎کند، صرفاً نشانه‎های برخی از بیماریهای بنیادی و عمیق‎تر هستند و تا این بیماریها درمان نشوند، امیدی برای بهبود بیمار وجود نخواهد داشت، و چنانچه تلاش کنیم تا این نشانه‎ها را رفع کنیم، دوباره عود خواهند کرد و یا نشانه‎های دیگر جانشین آنها خواهند شد؛ برای مثال، نشانه دیگری که در حد نشانه پیشین و یا حتی شدیدتر از آن است ظاهر می‎شود. پس رویگردانی فروید از آنچه وی آنها را «درمانهای سمپتوماتیک»[1] (یا نشانگر) می‎نامد، از این امر ریشه می‎گیرد و جانشینان جدید او نیز بر این عقیده اصرار می‏ورزند.

    به باور فروید، «اختلالی» که در پس نشانه‎های ظاهری قرار دارد به سرکوبی افکار و احساسهایی مربوط می‎شود که با اخلاق و نگرش هشیار بیمار در تعارض هستند و نشانه‎های بیماری بیانگر این افکار و امیال سرکوفته و ناهشیارند. از دیدگاه فروید تنها راه درمان آن است که بیمار به بینش» برسد، و این کار به کمک تعبیر رؤیاها، لغزشهای اتفاقی در گفتار، فراموشیهای لحظه‎ای در حافظه و اعمال نامناسب امکان‎پذیر است. فروید عقیده داشت که همه ‌ این پدیده‎ها به وسیله ‌ موضوع‎های سرکوب شده‎ای ایجاد می‎شوند که خاستگاه آنها قابل پیگیری است و به محض ‌«بینش» یافتن نسبت به آنها نشانه‎های بیماری ناپدید می‎شوند و بیمار درمان خواهد شد. البته معنای واژه «بینش» از دیدگاه فروید نه تنها شامل توافق شناختی با درمانگر است بلکه پذیرش هیجانی پیوند علت و معلولی را نیز دربرمی‎گیرد. فروید معتقد بود که ممکن است برخی از روشهای درمان برای مدتی بدون رسیدن به چنین بینشی، در ناپدید کردن بیماری موفق باشند، ولی بیماری باقی خواهد ماند.

     این الگو که از دیدگاه پزشکی نسبت به بیماریها گرفته شده، در نظر پزشکان بسیار گیرا است، زیرا همیشه به آنان گفته شده است که نباید تب را به طور مستقیم درمان کرد، چرا که تب تنها یک نشانه است. کاری که باید انجام شود آن است که بیماری ایجاد‎کننده تب را درمان کنیم، زیرا وقتی خود بیماری از میان رفت، تب نیز قطع خواهد شد. البته در پزشکی عمومی نیز قایل شدن تمایز میان بیماری و نشانه بیماری همواره روشن نیست، برای مثال، آیا پای شکسته یک بیماری است یا نشانه آن است؟ فروید و پیروانش هیچ‎گاه درباره ‌ کاربردپذیری الگوی پزشکی برای اختلالهای روانی تردید به خود راه نداده‎اند ولی همان‎طور که خواهیم دید، دیدگاه آنان به طور قطع درست نیست و دیدگاه‎های دیگری در برابر آن مطرح شده‎اند.

    در سالهای بعد، فروید نسبت به امکان کاربرد روان‎کاوی به عنوان روشی برای درمان آشکارا دچار بدبینی شد. او اندکی پیش از مرگ گفته است که باید از وی بیشتر به عنوان پیشگام روش نوین بررسی فعالیت ذهنی یاد شود تا یک درمانگر، و همان‎طور که خواهیم دید، تردیدهای بسیاری درباره کارآیی روان‎کاوی به عنوان روشی برای درمان در عموم مردم ظاهر شده است. اما بسیاری از پیروان فروید، که با حرفه روان‎درمانگری امرارمعاش می‎کنند، از پذیرش این نتیجه‎گیری بدبینانه او خودداری می‎ورزند و هنوز هم ادعاهای زیادی درباره ‌کارآیی روان‎کاوی به عنوان یک روش درمانی مطرح می‎کنند. روان‎کاوی انگشت‎شماری یافت می‎شوند که این روزها از کاربرد روان‎کاوی در مورد روان‎پریشی‎هایی مانند اسکیزوفرنیا[2] و اختلال منیک ‏‎- دپرسیو[3] (شیدایی ‎- افسردگی) دفاع کنند. در این‎باره همگان در عمل توافق دارند که روان‎کاوی حرفی برای گرفتن ندارد و بیشتر در ارتباط با اختلالهای روان‎رنجوری مانند حالتهای اضطرابی، هراسها، وسواسهای فکری ‎- عملی، هیستری و غیره است که بیشترین ادعاها را مطرح می‎کند. آشکار است که بیماران سالیان دراز را صرف درمان نخواهند کرد و حق‎الزحمه‎های گزاف نخواهند پرداخت، مگر این که متقاعد شوند روان‎کاوی بیماری آنان را بهبود خواهد بخشید و یا می‎تواند واقعاً آنان را درمان کند. روان‎کاوان همیشه این امیدها را به بازی گرفته و مهم جلوه داده‎اند، و هنوز مدعی موفقیت در درمان اختلالهای روان‎رنجوری هستند، و این ادعایی است که هیچ‎گاه به اثبات نرسیده است.

    چنین اتهامهایی جدی است و هدف این فصل و فصلی که در پی خواهد آمد، بحث مفصل درباره ‌ واقعیتها و توجیه و تأیید نتیجه‎گیریهای ما خواهد بود. ولی پیش از آغاز اجازه دهید تا به طور خلاصه بگوییم که چرا این موضوع تا بدین اندازه مهم تلقی می‎شود. این موضوع به دو دلیل اهمیت دارد:‌ نخست آن که اگر واقعاً درست باشد که روان‎کاوی نمی‎تواند به عنوان یک روش درمانی آنچه را که انتظار می‏رود برآورده نماید، پس به طور یقین علاقه عموم به آن به میزان چشمگیر کاسته خواهد شد. دولتها از تخصیص بودجه برای درمان با روش روان‎کاوی و تربیت روان‎کاوی خودداری خواهند کرد. توجه عمومی به روان‎کاوان به عنوان درمانگران موفق فروکش خواهد کرد و شاید دیدگاه‎های آنان در بسیاری از مسایل دیگر نیز با اشتیاق کمتری مورد پذیرش قرار گیرد، زیرا آشکار خواهد شد که روان‎کاوان حتی در نخستین وظیفه خود که همان درمان بیماران است، موفق نیستند. دیگر پیامد مهم این خواهد بود که ما به جستجوی روشهای بهتری برای درمان خواهیم پرداخت و دیگر مجبور نخواهیم بود تا به اصطلاح «درمان سمپتوماتیک» یا نشانگر را به سادگی فراموش کنیم، زیرا فروید نظریه‎ای را بیان کرده و مدعی است که این روشها مؤثر نیستند. این مطالب پیامدهای عملی مهمی دارند و با در نظر گرفتن تعداد بیماران مبتلا به اختلالهای روان‎رنجوری (تقریباً یک نفر از هر شش نفر در جامعه، از نشانه‎های روان‎رنجوری در رنج است و نیاز به درمان دارد)، میزان مصیبت و بدبختی بیمارانی را که به امید درمان شدن با کمک یک شیوه درمانی موفق نشسته‎اند،‌نباید کم ارزش جلوه دهیم. القای امیدهای پوچ درباره موفقیت‎آمیز بودن چنین درمانی، دریافت پولهای کلان بابت درمان ناموفق و تلف کردن وقت بیمار که گاهی شامل ملاقاتهای هر روزه با روان‎کاو به مدت چهار سال و یا بیشتر می‎شود، نباید به سادگی مورد بی‎توجهی قرار گیرد.

    از دیدگاه علمی، عدم موفقیت درمان به شیوه روان‎کاوی دارای پیامدهای نظری دیگری است که مهم تلقی می‎شوند. براساس این نظریه، درمان باید مؤثر واقع شود، و درمانی که موفق نباشد آشکارا نشانگر این است که نظریه معتبر نیست. این بحش اغلب از سوی روان‎کاوان رد می‎شود زیرا معتقدند که درمان تا اندازه‎ای مستقل از نظریه است و احتمال دارد حتی با وجود بی‎اثر بودن درمان، نظریه درست باشد. البته از نظر منطقی چنین امری امکان‎پذیر است و شایدت بنا به دلایلی که فروید از آنها بی‎اطلاق بود، نظریه او به واقع درست بوده ولی موجب عدم موفقیت درمان شده است. البته چنین احتمالی بسیار ضعیف است، به ویژه لاآن که چنین موانعی از سوی روان‎کاوان مطرح نشده و به نظر هم نمی‎رسد که پژوهشی برای آشکار کردن چنین موانعی از سوی آنان انجام شده باشد. به طور یقین فروید در آغاز کارش موفقیت عنوان شده برای شیوه درمان خود را نیرومندترین تأیید برای نظریه خویش تلقی کرده است. بنابراین، شکست روش درمانی می‎بایست توجه او را به خود اشتباه‎های احتمالی در نظریه‎اش جلب می‎‎کرد، ولی چنین نشد.

    موفقیت روشهای درمان مخالف روان‎کاوی که در فصل بعد مورد بحث قرار می‎گیرند، جالب‎تر از شکست درمان به شیوه ‌فرویدی است. این روشهای مخالف، بر همان چزی تکیه دارند که فروید آن را به عنوان «درمان سمپتوماتیک» نفی کرده است. براساس نظریه او، این نوع درمانها یا باید ناموفق باشند و یا موفقیت کوتاه مدتی داشته باشند و با عود نشانه بیماری یا نوعی جانشینی نشانه‎ها روبه‎رو شوند. همان‎گونه که اشاره خواهیم کرد، این واقعیت که چنین پیامدهای وحشتناکی روی نمی‎دهند، خود ضربه‎ای مرگ‎آور بر کل نظریه فروید وارد می‎سازد. فروید بر پیش‎بینی خود مبنی بر این که براساس نظریه‎اش این پیامدها رخ خواهند داد، کاملاً مطمئن بود. ولی واقعیت آن است که این پیامدها ظاهر نمی‎شوند، پس آشکار می‎شود که نظریه ‌او نادرست است. این یکی از موارد نادری است که فروید براساس نظریه خود پیش‎بینی مشخصی کرده و به حق که این کار را چه نیکو انجام داده است. نظریه فروید بر رخداد پیامدهایی پافشاری می‎کند که او پیش‎بینی کرده است و آ‌شکار نشدن این پیامدها نظریه‎اش را متزلزل می‎سازد. البته بعضی مواقع با ایجاد تغییرات اندک در یک نظریه و یا با اشاره به عوامل ویژه‎ای که موجب نادرستی یک پیش‎بینی شده‎اند، شاید بتوان آن نظریه را از پیامدهای ناگوار پیش‎بینی نادرست نجات داد، ولی هواداران فروید چنین نکرده‎اند و به دشواری می‎توان تصور کرد که برای نجات آن چنین اقدامی صورت گیرد.

    بنابراین، به نظر من بررسی پیامدهای روان‎درمانی به شیوه روان‎کاوی، در ارزیابی کارهای فروید از اهمیت بنیادی برخوردار است. البته این موضوع مطلق و قطعی نیست، زیرا ممکن است نظریه‎ای نادرست باشد ولی درمان مبتنی بر آن مؤثر واقع شود و یا برعکس. تا جایی که به مسایل نظری مربوط می‎شود، برای پرهیز از نتیجه‎گیری‎های زودرس و احتمالاً تأیید نشده، رعایت احتیاط الزامی است. بنابراین،‌از نظر عملی تردیدی وجود ندارد که اگر درمان مؤثر واقع نمی‎شود، نباید مردم را ترغیب کرد تا تحت درمان قرار گیرند، هزینه‎ای برای آن متحمل شوند و زمان قابل توجهی را روی تخت روان‎کاوی تلف کنند.

    از ویژگیهای عجیب روان‎کاوی این است که تقریباً تا این اواخر اقدامهای بسیار اندکی برای اثبات آزمایشی اثربخشی آن انجام شده است. خود فروید نیز از آغاز با به کارگیری اقدامهای بالینی متداول در پزشکی برای سنجش کارآیی این روش نوین درمانی مخالفت کرده بود و پیروانش نیز برده‎وار همان روش را در پیش گرفته‎اند. او این بحث را مطرح کرده است که مقایسه آماری گروه‎هایی از بیماران که با روش روان‎کاوی درمان شده‎اند با کسانی که با این شیوه مورد درمان قرار نگرفته‎اند، ممکن است نتایج نادرستی به دست دهد، زیرا نمی‎توان دو نفر بیمار را پیدا کرد که به طور کامل شبیه هم باشند. البته این گفته کاملاً درست است، ولی این موضوع ممکن است درباره ‌ اقدامهای بالینی که برای سنجش کارآیی یک دارو انجام می‎شوند نیز به همین اندازه درست باشد. به کارگیری این نوع اقدامهای بالینی نه تنها از پیشرفت پزشکی جلوگیری نمی‎کنند، بلکه بیشترین دانش ما در زمینه ‌داروشناسی بر مبنای این واقعیت قابل اثبات قرار دارد که در صورت استفاده از گروه‎های گسترده، تفاوتهای فردی حذف می‎شوند و آثار داروها یا دیگر روشهای درمانی به طور متوسط پدیدار می‎شوند. اگر روان‎کاوی برای برخی یا بیشتر و یا همه بیماران گروه آزمایشی مؤثر باشد و در همان حال بیماران گروه گواه[4] که مورد روان‎کاوی قرار نگرفته‎اند، هیچ‎گونه بهبودی نشان ندهند، به طور یقین می‎توان میزان موفقیت کلی در بیماران گروه آزمایشی را در مقایسه با بیماران گروه گواه، حاصل کاربرد چنین شیوه‎ای دانست. خود فروید چنین نوشته است: «دوستداران روان‎کاوی توصیه کرده‎اند تا برای مقایسه، مجموعه‎ای از شکست‎های خودمان را با نمودارهای آماری نشان دهیم. من این پیشنهاد را نمی‎پذیرم و به جای آن این بحث را مطرح می‎کنم که اگر واحدهای گردآوری شده شبیه هم نباشند، در این صورت آمار بی‎ارزش خواهد بود. در واقع مواردی که تحت درمان قرار گرفته‎اند از بسیاری جنبه‎ها هم‎ارز نبوده‎اند. علاوه بر این، دوره ‌ زمانی که برای بازنگری و داوری درباره پایداری درمانهای انجام شده در نظر گرفته می‎شود بسیار کوتاه است و در بسیاری از موارد به هیچ روی امکان ارایه گزارش وجود ندارد. اشخاصی وجود دارند که بیماری و درمان خود را مخفی نگه داشته‎اند و در نتیجه بهود آنان نیز مخفی خواهد ماند. ولی نیرومندترین دلیلی که علیه آن وجود دارد از شناخت این واقعیت سرچشمه می‎گیرد که برخورد بشریت با موضوع درمان بی‎اندازه غیرعقلایی است. بنابراین، انتظار تأثیرگذاری بر ذهنیت مردم با بحثهای عقلایی، انتظاری بی‎جاست.»

     

    [1] - symptomatic cures

    [2] - schizophrenia

    [3] - manic - depressive

    [4] - control group

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله روان‎کاوی(روشی برای درمان)

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت