تحقیق مقاله درمان کاتارتیک چیست؟

تعداد صفحات: 23 فرمت فایل: word کد فایل: 5681
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله روانپزشکی
قیمت قدیم:۵,۳۰۰ تومان
قیمت: ۳,۲۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله درمان کاتارتیک چیست؟

    درمان کاتارتیک چیست؟

    در روانکاوی به خاطر آوردن ،خاطات گذشته بیمار زمانی که با بیرون ریزی عاطفی بر انگیختگی های بیمار همراهی می شود.بیمار صمن اینکه به یاد می آورد که در چه شرایطی نشانه های بیماریش برای نخستین بار به وجود آمده اند.نشانه های بهبود در او ظاهر می شود.اگر تجدید خاطره ی صنه فراموش شده،اگر به هر دلیلی بدون برون ریزی عاطفی همراه و سرکوب شده ،جلوه و بروز یابد،باز آفرینی خاطره ی مزبور در جلسه ی روانکاوی،بدون اثر خواهد بود.در ظاهر،بیماری و تجدید سلامتی وابسته به این عواطف آنی است.

    باید دانست که تجدید و باز آفرینی صحنه ها و خاطرات،در صورتی به عقده گشایی و درمان کمک می کند که بار عاطفی سرکوب شده ی وابسته به این خاطرات،در زمان باز آفرینی و تجدید آنها بروز نمایند.برای نمونه به صورت بروز خشم شدید،گریه،خنده یا حرکات اندام ها که همه بیانگر نوعی بار عاطفی هستند.

    درمان کاتارتیک با استفاده از هیپنوز:

    روش درمان کاتارتیک را برای اولین بار یک پزشک وینی به نام دکتر بروئر برای درمان یک دختر جوان دچار هیستری بکار برد.بیمار دکتر بروئر یک دختر جوان 21 ساله،بیسیار با هوش بود.او در طی دو سال از بیماریش یک سلسله نشانه ها از اختلالات جسمانی وروانی شدید از خود بروز داده بود.او در دست و پای راست خود احساس انقباض شدید همراه با بی حسی کامل داشت،البته گاهی این حالت در دست و پای چپ او هم آشکار می شد.اشکال در حرکت چشم ها و اختلالات فراوان در توانایی بینایی،نا توانی در راست نگه داشتن سر،سرفه های عصبی شدید،حالت تهوع نسبت به هر نوع ماده غذایی و ناتوانی در بلع آب در طی چندین هفته –با وجود عطش مفرط از زمره ی نشانه های این بیمار بودند.او افزون بر این دچار اختلال در تکلم نیز بود، به نوعی که از بیان و درک حتی زبان مادریش ناتوان شده و در نهایت در معرض حالات آبسانس1 یا غیاب(نبودن حضور روحی)،حالات گیجی و منگی،هذیان،تغییر شخصیت نیز قرار می گرفت.به نظر،طبیعی می رسد اگر تمام نشانه های بیان شده را به یک گرفتاری عضوی مغزی نسبت دهیم،بیماری ای که امید به بهبودی آن نخواهد بود و در نهایت،بیمار به سبب آن به زودی خواهد مرد.هنگامی که علائمی از این نوع در نزد زن جوانی دیده می شودکه اعضاء مهم او مانند قلب،کلیه ها و غیره به طور کامل سالم هستند ولی بیمار با ضربه های عاطفی شدید برخورد نموده-به خصوص هنگامی که این نشانه ها به صورت شدید و گسترده بروز نمایند-پزشکان مطمئن هستند که خطری بیماری را تهدید نمی کند.آن ها می دانند که در این مورد،یک گرفتاری عضوی مغزی وجود نداشته و این حالتی عجیب و غریب است که پزشکان یونانی پیشتر نام هیستری را به آن داده بودند،حالتی که بیمار را تهدید نکرده و امید به بهبودی کامل را به جای می گذارد.نشانه های بیمار هنگامی بروز می کند که دختر جوان از پدر بیمارش که بسیار برای او عزیر بوده و مراقبت می کرده ولی بیماری دختر جوان او را مجبور می کند تا از مراقبت از پدرش کنار بکشد(در طول این بیماری پدر بیمار از پا درمی آید).

    درمان:روش دوستانه همراه با همدردی که دکتر بروئر از خود در مشاهده ی بیمار نشان داد،برای بیمار به عنوان نخستین کمک درمانی جلوه می نمود.در حالت های غیاب و تغییرات روحی همراه با گیجی،بیمار عادت داشت که چیزی یا کلماتی را زیر زبان به آهستگی بگوید.این کلمات به ظاهر،مربوط به زندگی خصوصی و شخصی او بوده است.دکتر بروئر شروع به تکرار این کلمات کرده و بدین گونه بیمار را وارد حالتی مشابه هیپنوز می نمود.او کلمات را یکی پس از دیگری تکرار می کرد،با این امید که افکاری که بیمار را به خود مشغول داشته ،بروز نماید.بدین گونه بیمار به دام افتاده و آغاز به بیان داستانی می نمود.بدین گونه این کلمات،وجود پندار های او را آشکار ساختند.

    آنها تخیلاتی همراه با حزن و اندوه عمیق بود و نیز گاهی همراه با زیبایی خاص که می توان از آن ها به عنوان خواب و خیال یاد کرد.هسته ی مرکزی این خواب و خیالات،دختر جوانی بر بالین پدر بیمارشبود.پس از بیان چند نمونه از این پندار ها،او به دنیای روانی عادی بازگشت.بهبودی چندین ساعت طول کشید ولی روز بعد نشانه های بهبودی ناپدید گردید.این روش بار دیگر به همان صورت مورد استفاده قرار گرفت و رویا ها و پندار های جدیدی را آشکار ساخت.

    به زودی تشخیص دادیم که به طور اتفاقی یک چنین روند تصفیه و پاکیزه نمودن روح،چیزی بیشتر از دور نمودن و بر طرف کردن زود گذر گیجی روانی-که به طور پیوسته دوباره زنده می گردد-را تحقق می بخشید.بدین معنی که نشانه های بیمار گونه ناپدید می شوند و این هنگامی تحقق می یافت که در زیر هیپنوز،بیمار می توانست با بیرون ریختن عاطفی بر انگیختگی های خود،بیاد بیاورد که در چه شرایطی این نشانه ها برای نخستین بار به وجود آمده اند.

    در آن هنگام ،تابستان بود و برای مدتی هوا بسیار گرم شده بود.بیمار از تشنگی رنج بسیار می برد زیرا بدون آن که علت آن را بدانیم،به طور ناگهانی او از نوشیدن آب،ناتوان شده بود.او می توانست لیوان آب را نگاه دارد ولی درست درزمانی که لبانش با لیوان تماس می یافت او لیوان را با یک حالت ترس از آب(هیدروفوبی)از خود دور می کرد.در طی این چند ثانیه به طور حتم و به گونه ای آشکار،او در حالت غیاب روحی بسر می برده است.او تنها از میوه ها برای سد عطش خود که وی را رنج می داد،استفاده می نمود.این مشکل از حدود شش هفته پیش پدید آمده بود.در نهایت ،یک روز در زیر هیپنوز ،او از خدمتکار انگلیسی اش –که بیمار،وی را دوست نداشته یاد کرده و با تمام علائمی که حاکی از یک تنفر عمیق است،چنین بیان می کند که روزی به اطاق این زن خدمتکار می رود و در آن جا سگ کوچکی را می بیند،در حالی که «این جانور زشت»از یک لیوان آب می خورده ولی بیمار به حسب رعایت ادب با دیدن این صحنه چیزی نمی گوید.پس از آن که در زیر هیپنوز،این شرح حادثه تمام شد و او به طرز شدیدی خشم خود-که تا کنون در بند کشیده شده بود-را بروز داد،تقاضای نوشیدن کرده و یک لیوان بزگ آب را نوشید و با لبانش که کماکان بر لیوان آب بود،از زیر هیپنوز بیدار شد و بدین ترتیب این مشکل بیمار برای همیشه ناپدید گردید.

    بروئر به نسبت در همه ی موارد مشاهده نمود که نشانه ها به بیانی،بقایای آزموده های عاطفی بوده و بدین علت،فروید و بروئر بعد ها نام آسیب ها یا تروماهای روانی را بر این آزموده ها گذاشتند.ویژگی خاص این آزموده ها ،متعلق به صحنه ی آسیبی است که آن ها را باعث شده است و بر اساس تعبیر اطلاق شده،نشانه ها توسط صحنه هایی مشخص و تعیین می گردند که این صحنه ها به نوبه خود در بردارنده ی بقایایی از خاطرات گذشته هستند و لازم نیست که در این خاطرات،الزاما آثار نشانه های متفاوت و پیچیده نوروز ها(روان نژندی ها)را یافت.با وجود این،بر خلاف آنچه انتظار داشتیم و علامت بیمارگونه،همیشه تنها از یک حادثه،(در گذشته)سرچشمه نمی گرفت و به جای آن،بیشتر از آسیب های روانی فراوان-که اغلب مشابه و تکراری بودند-ریشه می گرفت.در نتیجه می بایست از لحاظ زمانی،تمامی این سری خاطرات بیمار گونه را بار دیگر باز سازی نمود،ولی این بار در جهت معکوس (از لحاظ سیر تحول زمانی)یعنی از نزدیک ترین به طرف قدیمی ترین.باید دانست اگر در طی این روند بازنگری و بازسازی،ما از یک خاطره ی حد واسط و میانی غفلت ورزیم،هرگز نمی توانیم به نخستین آسیب یا ترومای روانی در سیر این خاطرات دست یابیم.بروئر چنین تعریف می کند که اشکالات بینایی بیمارش مربوط به شرایط زیر است،بیمار با چشمان پر از اشک بر بالین پدرش نشسته بوده،هنگامی که او از بیمار ما ساعت را می پرسد،اشک های وی نمی گذاشته اند که او به درستی ببیند.اما با وجود این او تلاش می کند تا با نزدیک کردن ساعت به چشم خود آن را ببیند،در این زمان است که صفحه ی ساعت به نظر او خیلی بزرگ می نماید،سپس او می کوشد تا اشک هایش را نکاه دارد،به گونه ای که پدر بیمارش آن ها را نبیند.او تمام این خاطات و تاثیرات بیمار گونه را بیان می کند،خاطرات زمانی که آنا به مراقبت از پدر بیمارش مشغول بوده است،یک بار شب هنگام،او در حالی که بسیار هراسناک بوده-زیرا که پدرش دچار تب شدیدی بوده است-از خواب بر می خیزد،در این هنگام او بسیار عصبی بوده زیرا بر طبق قرار می بایستی جراحی از وین برای انجام عمل جراحی به نزد ایشان می آمده،در حالی که مادرش هم آن جا نبوده است.آنا بر بالین پدرش نشسته در حالی که بازوی راستش بر روی دسته ی صندلی قرار گرفته،او به حال نیمه خوابی وارد می شودو در این حالت مار سیاهی را می بیند که از دیوار خارج  و به طرف پدرش برای گزیدن او نزدیک می شود.بسیار محتمل است که در مرتع پشت منزل آن ها،مار هایی وجود داشته که پیش از آن بیمار ما را ترسانده و سرچشمه ی این توهم گردیده است.او در دنیای خواب می خواهد که مار را فرار دهد ولی گویا فلج شده است،بازوی راستش بر روی دسته ی صندلی به خواب رفته و از این رو ،بی حس و بی حرکت شده است.هنگامی که آنا بازوی خود را نگاه می کند چنین به نظرش می رسد که انگشتانش (ناخن های او)به مار های کوچکی با سر های بزرگ تبدیل شده اند.بی شک او تلاش هایی برای دور نمودن مار با دست راست فلج خود نموده و بدین گونه بی حس و فلج بودن به توهم دیدن مار ارتباط می یابد.هنگامی که این توهم برطرف و آنا از حالت نیمه خواب خارج می شود،با هراس زیاد سعی به دعا کردن می نماید ولی توانایی سخن گفتن را به تمام زبان ها از دست می دهد (آنا در حالت طبیعی به غیر از زبان مادری ،به زبان های دیگری هم سخت می گفته است)در نهایت او با یافتن یک شعر بچگانه بزبان انگلیسی شروع به صحبت می کند و به این گونه می توانست فقط بزبان انگلیسی اندیشیده و دعا کند.با یادآوری این صحنه در زیر هیپنوز،گرفتگی عضلات دست راست او که از آغاز بیماری وجود داشته،برطرف می شود و بدین صورت،درمان پایان می پذیرد.

    درمان کاتارتیک با استفاده از تداعی آزاد:

    از آنجایی که فروید با وجود تمامی کوشش هایش تنها توانست گروه کوچکی از بیمارنش را در حالت هیپنوز قرار دهد و معتقد بود تنها با رها کردن هیپنوز است که می توان پدیده های مقاومت و واپس زدن و نمایشی دقیق از سیر تحول بیماری به طور واقعی را مشاهده نمود.در هیپنوز،مقاومت به طور روشن دیده نمی شود زیرا دروازه به سوی بخش های نهانی ناخودآگاه روان گشوده است.با وجود این،هیپنوز باعث تقویت و افزایش مقاومت در مرز های این زمینه می گردد.هیپنوز،دی.اری استوار و محکم خواهد ساخت که باقی مانده ی محتویات ناخودآگاه را دور از دسترس می نماید.بدین ترتیب فروید،هیپنوز را رهاکرد.و تصمیم گرفت درمان کاتارتیک را به شیوه دیگری انجام دهد.بدین منظور فروید تلاش می نمود با نگاه داشتن بیماران در حالت عادی-یعنی خود آگاهی-کار خود را انجام دهد.در نگاه اول،این مساله به نظر کاری غیر منطقی می نمود که شاید شانس موفقیتی را به همراه نمی داشت،در اینجا فروید به تجربه ای که در نزد برنهایم دیده بود اشاره می کند.فروید می گوید برنهایم به ما نشان داده بود که افرادی که او در حالت راه رفتن در خواب هیپنوتیک قرار داده و به توسط آن ها کار های مختلفی را انجام می داد،به ظاهر خاطره مربوط به آنچه در زیر هیپنوز دیده بودند را از یاد می بردند.فروید می گوید هنگامی که این افراد از خواب هیپنوز بیدار می شدند و از آنچه برایشان در زمان هیپنوز گذشته بود سوال می شد،آن ها در آغاز چنین وانمود می کردند که چیزی نمی دانند و چیزی را به یاد نمی آورند.اما اگر آنها را رها نکرده و با اطمینان خاطر دادن که می توانند این خاطرات را به یاد بیاورند،به آن ها فشار می آوردیم،خاطرات از یاد رفته دوباره بدون کم و کاست ظاهر می گردید.فروید در روش تداعی آزاد همین کار را با بیمارانش انجام می داد و هنگامی که بیماران او وانمود می کردند که چیزی به خاطر نمی آورند،به آن ها اطمینان خاطر می داد که هنگامی که من دست خود را بر روی پیشانی شما می گذارم،خاطره ای که به ذهن شما می رسد،خاطره ی درست است.بدین ترتیب فروید موفق شد بدون بکار گیری هیپنوز درمان کاتارتیک را انجام دهد.

     

    1.absences

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله درمان کاتارتیک چیست؟

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت