تحقیق مقاله فرهنگ از دیدگاه مراجع

تعداد صفحات: 73 فرمت فایل: word کد فایل: 6432
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۱۰,۳۰۰ تومان
قیمت: ۷,۳۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله فرهنگ از دیدگاه مراجع

    فصل اول

      تعریف فرهنگ

    محققان و صاحبنظران فرهنگ شناس, تاکنون دهها تعریف یا توصیف پیرامون شناساندن فرهنگ ارائه داده اند . در دایره المعارف بریتانیکا تعداد تعاریف فرهنگ تا کنون به یکصدو شصت و چهار رسیده است با دقت در این تعاریف به این نتیجه خواهیم رسید که تعدادی از آنها برای شناساندان یک یا چند عنصر فرهنگی ذکر شده است. مانند فرهنگ علمی , فرهنگ هنری , فرهنگ ادبی , فرهنگ اخلاقی , و تعدادی دیگر از این تعاریف فقط برای بیان گونه های مختلف یک پدیده ی فرهنگی مثلاً هنری ذکر شده اند . برخی دیگر فرهنگ پیرو را توضیح می دهند , و بعضی دیگر فرهنگ پیشرو را معرفی می نمایند , اگر چه به این دو اصلاح تصریح نکرده اند . یک مثال ساده برای بیان اینکه آن همه تعاریف , نتوانسته است یک مفهوم جامع را برای فرهنگ ارائه دهد . اینست که عده ای از اشخاص سعی می کنند برای تعیین مرکز دایره نقطه های  فراوانی درون دایره بزنند ولی هیچ یک از آن نقطه ها مرکز حقیقی دایره نیست , زیرا صاحبنظران یا جامعه شناسان فرهنگی , آن هویت اصلی انسان را که پرچم خود را در مرز طبیعت و ماورای طبیعت زده است : دو سر هر دو حلقه ی هستی / به حقیقت به هم تو پیوستی , جدّی در نظر نگرفته و بنابراین فقط به بررسی معلومات عناصر فرهنگی محدود , آن هم در عرصه ی فیزیکی پدیده ها و فعالیتهای فرهنگی پرداخته اند . بدیهی است که به این ترتیب شمار معلومات در عرصه ی فیزیکی نه تنها می تواند به یکصد و شصت و چهار تعریف برسد , بلکه می تواند از هزار هم تجاوز کند . شما برای اثبات این حقیقت می توانید به بی اعتنایی یا کم اعتنایی تعریف کنندگان فرهنگ به قطب درونی ذاتی آن , مانند قطب ذاتی زیبایی , توجه فرمایی . در صورتی که فرهنگ حقیقی است دو قطبی , درون ذاتی و برون ذاتی , جامعترین تعریفی که از فرهنگ با نظر به اکثر تعاریف به عمل آمده می توان ارائه داد این است : (( فرهنگ عبارت است از کیفیت یا شیوه ی بایسته و یا شایسته برای آن دسته از فعالیتهای حیات مادی و معنوی انسانها که مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده ی آنان در حیات معقول تکاملی باشد )) . 2

    عناصر و مصادیقی که برای استفاده از توضیح تعریف فرهنگ در دایره المعارفهای بزرگ و کتابهای لغت دنیای امروز آمده شامل هر دو کیفیت یا شیوه ی بایسته و شایسته است . یعنی موارد و مصادیقی که بیان شده است هم شامل حقایق شایسته می گردد و هم شامل ضرورتهای حیات انسانی , مانند آنچه که در دایره المعارف فرانسه آمده است : (( فرهنگ , مجموعه ی دانشهای دریافت شده توسط فرد یا جامعه است . مانند مجموعه ای از فعالیتهایی که تابع قواعد اجتماعی _ تاریخی گوناگون بوده و با ساختار هایی که نتیجه ی تغییر رفتار و کردار در تحت شرایط تعلیم و تربیت خاص بوده است )) . این جمله شامل هر دو گونه فعالیتها و شرایط کاملاً ضروری حیات و شایستگیهای غیر ضروری است . البته همان طور که در مباحث بعدی خواهیم دید معنای هر یک از بایستگیها و شایستگیها , آن نیست که خواسته های نفسانی بشر در آن دو معقوله ( بایستگیها و شایستگیها )  دخالت نداشته باشد . بعضی از صاحبنظران عقیده دارند که مفهوم فرهنگ شامل بایستگیهای ضروری زندگی , مانند علوم طبیعی یا علوم انسانی نمی شود , بلکه فقط شامل شایستگیهایی است که می تواند مبنای فرهنگها قرار بگیرد . در این مورد دو اصل مهم را باید در نظر گرفت : اوّل اینکه هر اندازه فرهنگ از واقعیات جبری و زندگی طبیعی بالاتر برود و از حقایق تکاملی ذات برخوردارتر باشد , انسانی تر می گردد , و دوم آن اصل روحی بسیار والا است که بر طبق آن انسان همواره می خواهد همه ی شئون و فعالیتهای زندگی او باردار ارزش کمالی باشد . با نظر به این دو اصل است که عده ای از صاحبنظران انسان شناس معتقدند که باید فرهنگ همواره به عنوان یک عامل آرمانی و پیشرو در حرکت تکاملی انسان , نقش اساسی را به عهده داشته باشد .

    لزوم تحقیق در تعاریف فرهنگ

    ما در این بخش با دقت در تعاریف مشروح فرهنگ اقوام و ملل مختلف دنیا به این نتیجه ی قطعی خواهیم رسید که چون فرهنگ گرایی اصیل در ذات انسانهاست , لذا با وجود قدرتها , خودکامگیها , و لذت پرستیها به وجود خود ادامه خواهد داد , و اینست معنای این آیه ی شریفه که می گوید : (( خداوند از آسمان , آبی فرستاد , آن آب در درّه به مقدار آنها به جریان افتاد , سیل جاری کف بلند بر روی خود آورد ( چنانکه ) آن فلزاتی که آتش برآنها شعله ور می کنید تا زینت آلات یا کالا ( ی دیگر ) از آنها بسازید . خداوند مثال حق و باطل را چنین می آورد . اما کف ( آب یا فلز ) ناپایدار است و پوچ می شود و می رود و اما آنچه که به حال مردم سودمند است در روی زمین پایدار می ماند , خدواند مَثَل ها را بدینسان می آورد )) . 8 

    قرنها بگذشت این قرن نویست               ماه آن ماه است و آب آن آب نیست

    عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم             لیک مستبدل شد این قرن و امم

    قرنها بر قرنها رفت ای همام                       وین معانی برقرار و بر دوام

    آب مبدل شد در این جو چند بار                عکس ماه و عکس اختر برقرار

    پس بنایش نیست بر آب روان           بلکه بر اقطار عرض آسمان

    تحقیق در تعریف فرهنگ از دیدگاه مشهورترین دایره المعارفها و بعضی از منابع جامعه شناسی و کتابهای لغت , بیشتر برای اثبات این حقیقت است که نشان دهیم وجود تکامل انسانی در معنای حقیقی (( فرهنگ )) در میان همه ی جوامع به عنوان کیفیت یا شیوه ی بایسته یا شایسته ی حیات بشری , تضمین شده است . و اگر عده ای از خود خواهان سوداگران سلطه جویان با پوچ گرایان بخواهند فرهنگ را تا حد یک بهشت پدیده های مبتذل تنزل بدهند و نام آن را فرهنگ بگذارند , مبتنی بر حقیقت نبوده و ریشه ای ضد انسانی دارد . اما آنچه که در این میان موجب بروز تعاریف مختلف و متعدد شده است , تنوع دیدگاههای محققان و صاحبنظران در تفسیر مفهوم فرهنگ با اتفاق نظر در اصل تکاملی آن بوده است . این اختلاف چنانکه خواهیم دید مقداری با گذشت زمان و بروز انواع پدیده ها و مورد توجه قرار گرفتن آنها به عنوان کیفیتهای شایسته ی حیات بوده , و در برخی موارد معلول خصوصیتهای محیطی و برداشت از جهان بینی ها بوده است . برای نمونه در زبان فارسی (( فرهنگ )) به معنی کشیدن دو شاخه ی درختی را می گفتند که آن را بخوابانند و خاک به زیر و روی آن بریزند تا بیخ بگیرد و بعد از آن , آن را کنده به جای دیگر نهال کنند . در زبان عربی , (( الثقافه )) به معنی پیروزی , تیز هوشی و مهارت بوده , سپس به معنی استعداد فراگیری علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است .

    در فرانسه , (( کولتور )) از کلمه ی لاتین (( کولتورا )) گرفته شده است و به معنی بارور کردن ( زمین ) کاری در جهت تولید , حاصلخیز کردن , و عمل کاشتن ( گیاه ) است . در آلمانی به معنی پرورش باکتریها و موجودات زنده بر روی زمینه ی مواد غذایی تهیه شده , کاشتن و رسیدگی کردن زمین زراعتی , و گروه جدید پرورش داده شده از زندگی حیوانی یا گیاهی آمده است . و سرانجام در روس برای تعیین تاثیر انسان بر طبیعت , مشخص کردن دستاوردها و نیروهای عامل این دستاوردها به کار رفته است .

    جستجو برای کشف آن حقیقت جامع ثابت و ارزشی که فرهنگ نامیده شده است .

    فرض کنیم آن کلمه ای که برای ارائه مفهوم عالی و ارزشی فرهنگ در میان اقوام و ملل دنیا در گذرگاه تاریخ , و در مسیر تحولات جوهری قرار گرفته و در دوران اخیر معانی جدیدی نسبت به دوران گذشته ارائه داده , کلمه ی (( فرهنگ )) است که در فارسی روزگار قدیم , به معنای کشیدن و خواباندن شاخه ی درختی برای پروراندن أن به شکل عالی  و بعدها بتدریج تبدیل به خردمندی , تعلیم و تربیت , بزرگی و عظمت در فضیلت شده است . و نیز چنین تصور کنیم که کلمه ی فرهنگ حتی در مبتذلترین و کثیفترین نمودها به کار رفته است . با این حال این دگرگونی در مفهوم یک کلمه نمی تواند حقیقت ثابت در (( حیات معقول )) را از بین ببرد . برای  مثال کلمه ی (( قانون )) را در نظر می گیریم که نام سازی بوده است . این کلمه در دورانهای بعد به حقیقت , حیاتی با اهمیت در تفسیر حقیقت اطلاق شده است . حال اگر چنین فرض کنیم که این کلمه در یک یا چند جامعه به قضایایی گفته شده , که زورگویان سلطه گر آنها را بی هیچ توجهی به واقعیات و حقایق , دستاویز امیال شخصی خویش قرار داده اند , آیا در این صورت می توان چنین نتیجه گرفت که کلمه ی قانون , آن معنای ثابتِ ارتباط انسان با خویشتن , با خدا ,با جهان هستی , و با همنوعان خود را از دست داده است ؟ این تصور غلط است , زیرا آن قضایایی که بیان کننده ی قوانین جاری در طبیعت و ارتباط انسان با آنها و ارائه کننده ی ارتباط انسان با خدا و دیگر موضوعات بوده است , قطعاً ثابت و به جای خود پایدار است , اگر چه لفظ قانون درباره ی آنها به کار نرود .

    کوشش ما در مباحث بعدی پیدا کردن آن حقیقت جامع ثابت و ارزشی است که اگر آن را به هر نامی بخوانیم . باز آن حقیقت جامع ثابت , همچنان ضرورت خود را برای نوع انسانی حفظ خواهد کرد . مگر اینکه انسان ماهیت خود را در کارزار با ماشین چنان از دست بدهد که دیگر حیات و جان و روان وخود و من و شخصیت او بکلی راه فنا و زوال پیش بگیرد و یا به قول تایلر به گوریل باهوش , تحول یابد و سپس مبدل به دندانه های نا آگاه ماشین شود .

    تعاریف فرهنگ از دیدگاه کتابهای لغت و دایره المعارفهای مهم و مشهور

    واضح است که همه ی تعاریف مربوط به فرهنگ را نمی توان در یک رساله یا یک مجلد کتاب جمع آوری کرده و مورد تحقیق قرار داد , ولی می توان با استناد به بخشی از کتابهای لغت و دایره المعارفهای مهم و مشهور به تحقیق درباره ی فرهنگ پرداخت و از با اهمیت ترین تعاریف از دیدگاه بزرگترین صاحبنظران شرقی و غربی درباره ی فرهنگ آگاه شد .

    فرهنگ از دیدگاه مراجع فارسی

    (( فرهنگ با کاف فارسی , بر وزن و معنی فرهنج است که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگی و سنجیدگی و کتاب لغات فارسی و نام مادر کیکاوس باشد و شاخ درختی را نیز گویند که در زمین خوابانید , از جای دیگر سرآورد , و کاریز آب را نیز گفته اند چه (( دهن فرهنگ )) جایی را می گویند از کاریز که آب بر روی زمین آید )) . حسین بن فخرالدین حسن انجو شیرازی می گوید : (( فرهنج و فرهنگ , شش معنی دارد :  اوّل , دانش باشد . کمال اسماعیل گفته : فلک ز قدر تو اندوخته بسی رفعت / خرد  ز رای تو آموخته بسی فرهنگ , دوّم , ادب بود . حکیم سنایی فرماید : مرد را ور هنر به فرهنجد / تو سنی از سرش بیاهنجد , سوم , عقل را نامند . شیخ نظامی  فرماید : نه دانش باشد آنکس را نه فرهنگ / که وقت آتشی پیش آورد جنگ , چهارم, کتابی را خوانند که مشتمل باشد بر لغات پارسی . حکیم سوزنی گوید : نوشتست بخت از پی کام خویش / بر اوراق فرهنگ او نام خویش , پنجم , نام مادر کیکاوس است , ششم , شاخ درختی را گویند که آن را بخوابانند و خاک بر زیر آن بریزند تا بیخ بگیرد و بعد از آن , آن را کنده به جای دیگر نهال کنند )) .

    مرحوم دهخدا نیز در لغتنامه در ذیل ماده ی فرهنگ , ابیاتی را از پیشتازان ادبیات فارسی آورده است که دلالت بر گسترش و عمق زیاد , معنای فرهنگ در ادبیات فارسی دارد .

    در دایره المعارف فارسی چنین آمده : (( فرهنگ در مردم شناسی , راه و رسم زندگی یک جامعه . استعمال علمی کلمه ی انگلیسی معادل "" فرهنگ "" در اواخر قرن نوزده به توسط سرا. ب تایلر برقرار شد . مفهوم فرهنگ چندان سودمند بوده است که آن را توسعه داده در سایر علوم اجتماعی و در ادبیات و علوم زیستی نیز به کار می برند . از آغاز پیدایش نوع بشر , فرهنگ مایه ی تمایز انسان از گروههای حیوانی بوده است . آداب و عادات و اندیشه ها و اوضاعی که گروهی در آن شرکت دارند , از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می کند , و این انتقال پیش از آنکه از راه وراثت باشد , از راه آموختن است . پیروی از این آداب و عادات با نظام پاداش و کیفر مخصوص به هر فرهنگ اند . ولی بسیاری از رفتارها تنها از طریق تجربه حاصل می شود . هر جامعه برای خود الگوی خاصی از "" کلیات فرهنگی "" دارد که سازمان اقتصادی , و فرهنگ مادی ( افزارها , سلاحها , البسه ) را شامل می شود . درجه ی پیچیدگی سازمان فرهنگی وسیله ای برای تشخیص دادن جامعه های متمدن از جامعه های "" ابتدایی "" است . ولی در این دو اصطلاح همیشه جنبه ی نسبیت را باید در نظر گرفت . اساساً هر گروه انسانی , فرهنگ مشخص خود را دارد , ولی جامعه ی مفصل و پیچیده ممکن است فرهنگهای فرعی نیز داشته باشد که از منشاء ملّی و دین و اوضاع اجتماعی حاصل می شود . بر عکس , از طریق تماسهای صلح آمیز یا قهری فرهنگی , ممکن است یک فرهنگ مشترک مورد قبول چند جامعه ی مختلف قرار گیرد . این عمل متضمن همفرهنگی است و آن فرآیندی است که به وسیله ی آن , اعضای یک گروه , آداب و عادات گروه دیگر را می پذیرند . گسترش خصوصیات یک فرهنگ را , از طریق مستقیم یا غیر مستقیم , میان گروههای مختلف , انتشار آ، می نامند . سرزمینی که در داخل آن بتوان بعضی از خصوصیات یک فرهنگ را یافت , پهنه ی فرهنگی نامیده می شود . در مردم شناسی , برای توجیه طرز عمل درونی فرهنگها و گسترش و تکامل خصوصیات آنها , مکتبهای گوناگون پیدا شده است , ولی همه ی مردم شناسان به یک تسلسل تکاملی وسیع در تاریخ فرهنگی بشر , خاصه در زمینه های فنی و اقتصادی , اعتقاد دارند . این مراحل تکامل در همه جا همزمان صورت نگرفته است , و همه ی فرهنگها هم همه ی این مراحل را طی نکرده اند . بلکه گاه از طریق همفرهنگی , جهشی از یک یا چند مرحله صورت می گیرد . مرحله ی نخستین , مرحله ی خوراک جویی است که در آن دسته های کوچک مهاجر , مانند شکارچیان و ماهیگیران و میوه چینان , برای یافتن خوراک از نقطه ای به نقطه ی دیگر کوچ می کنند و در غارها یا پناهگاهها موقتاً سکنا می گزینند , چنانچه در عصر حجر قدیم و عصر حجر متوسط چنین بوده است , مرحله ی بعد , مرحله ی خوراکسازی است که در آن انسان اهلی کردن جانوران و گیاهان را آموخته و در آبادیهای کوچک مسکن می کرده است , نمونه ای از آن , فرهنگ عصر حجر جدید است . پس از این موحله, نوبت شهرنشینی رسیده است , بدانگونه که در تمدنهای بزرگ تاریخی اثر آن مشهود است . در طبقه بندی یک فرهنگ معاصر بر حسب مرحله ای که در آن است , تنها نباید سطح فنی و صنعتی آن را در نظر گرفت . مثلاً , خوراک جویان امروز , مانند بومیان اصلی استرالیا را نباید با شکارچیان 25000 سال قبل در عصر حجر قدیم یکسان شمرد , زیرا مثلاً نظام خویشاوندی و دین در عصر حجر قدیم به احتمال قوی به صورت دیگری بوده است )).          

    فرهنگ از دیدگاه مراجع عربی

    فرهنگ در لغت با کلمه ی (( الثقافه)) بیان می شود و (( به معنای پیروزی ، تیز هوشی و مهارت بوده ، سپس به معنای استعداد فراگیری علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است)) . ماده ی ثقف به معنای ماهر ، هوشیار ، سریع الفهم و پیروز آمده است .

    به نظر می رسد برای به دست آوردن تعریف فرهنگ و مباحث مربوط به آن ، باید به د و ماده ی (( الثقافه )) و (( الادب )) مراجعه نمود . المنجد می نویسد : ادیب کسی که آشنا به ادبیات است . جمع ادیب ،‌ادبا است . ادیب کسی است که ماهر در لغت و ادبیات و مطلع از آنهاست و فرنگ عالی اطلاق می شود .

    در دو بیت زیر نیز ادب به معنای فرهنگ است که عبارتست از اتصاف به معرفت و اخلاق عالی و عمل به اصول شایسته ای که برحسب موقعیتی در زندگی به دست آمده است :

    کُنٌ ابنَ مَن شِئتَ وَ اکتَسِبٌ أدَباً نُعنِیِکَ مَهمودهُ عَن النَّسَب .

    اِنَّ الفَتی مَنٌ یَقُولُ ها اَنَا ذا لَیٌسَ الفَتی مَنٌ یَقُولُ کانَ اَبی .

    فرهنگ از دیدگاه مراجع فرانسوی

    کولتور ( فرهنگ ) از کلمه ی لاتین کولتورا و به معنی عمل بارور کرن ( زمین ) ، کاری در جهت تولید ،‌حاصلخیز کردن ،‌ عمل کاشتن ( گیاه ) است . چند معنای مجازی نیز برای (( کولتور )) شده که از آن جمله است ، 1) افزایش قوای فکری مثلاً فرهنگ ذهنی ،‌ 2) مجموعه ی دانشهای دریافت شده توسط فرد مثلاً داشتن فرهنگ عمومی ، فرهنگ ادبی ، فرهنگ فلسفی ،‌فرهنگ کلاسیک ،‌ و فرهنگ انباشته که از طریق وسایل ارتباط جمعی انتقال می یابد ، 3) مجموعه ای از فعالیتهایی که تابع قواعد اجتمعی – تاریخی گوناگون بوده و ساختارهایی که مربوط می شود به رفتار و کرداری که تحت شرایط تعلیم و تربیت یک گروه ویژه ی اجتماعی مانند فرهنگ خاص یک جامعه ، مثلاً فرهنگ غربی ، 4) در مورد جسم هم به کار رفته است ، مثلاً (( کولتور فیزیک ))‌در متون قدیمی به معنی تربیت بدنی و (( کولتوریسم )) به معنی ژیمناستیک آمده است . در مأخذ دیگر چنین آمده است : (( کولتور از قرن پانزدهم از کلمه ی لاتین کولتورا گرفته شده که این واژه نیز به معنی بارور کردن و همین طور مواظبت کردن به کار می رفته است . واژه ی کولتیوه نیز در قرن دوازدهم به معنای کاشتن و بارور کردن به کار می رفته است )) .

    فرهنگ روبرو در تعریف کولتور می گوید :‌ مجموعه ی دانستنیهایی که به انسان قدرت انتقاد و سلیقه ی قضاوت می دهد . آنگاه به لغات : معلومات ، تربیت ، آموزش ، تعلیم و تربیت ،‌و دانش ارجاع می دهد . سپس می نویسد : فرهنگ آن چیزی است که وقتی همه چیز از یاد رفته ، در ذهن انسان باقی می ماند . این صفات : وسیع ، بالا و قوی معمولاً با لغت فرهنگ به کار گرفته می شود .

    فرهنگ از دیدگاه مراجع آلمانی

    دودن در تعریف فرهنگ می نویسد : 1) مجموع مظاهر زندگی فکری و هنری ، 2) شکل زندگی ظریف ، 3) پرورش باکتریهاو موجودات زنده بر روی زمینه ی مواد غذایی ، 4) کاشتن و رسیدگی کردن زمین زراعتی ، 5) گروه جدید پرورش داده شده از زندگی حیوانی یا گیاهی .

     

    2_ البته این تعریف مشترک برای فرهنگ پیشرو است نه فرهنگ پیرو که ترقی و تکامل را هدف گیری نمی کند .

     

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله فرهنگ از دیدگاه مراجع

    فهرست:

    فصل اول

    تعریف فرهنگ

    لزوم تحقیق در تعاریف فرهنگ

    جستجو برای کشف آن حقیقت جامع ثابت و ارزشی که فرهنگ نامیده شده است .

    تعاریف فرهنگ از دیدگاه کتابهای لغت و دایره المعارفهای مهم و مشهور

    فرهنگ از دیدگاه مراجع فارسی

    فرهنگ از دیدگاه مراجع عربی

    فرهنگ از دیدگاه مراجع فرانسوی

    فرهنگ از دیدگاه مراجع آلمانی

    فرهنگ از دیدگاه دیره المعارف آمریکا :‌

    تکامل فرهنگ :‌

    فرهنگ به عنوان شیوه ی زیست :‌

    عناصر فرهنگ :‌

    شیوه ی فرهنگ

    فرهنگ چگونه تغییر پیدا می کند ؟

    تاخر فرهنگی

    فرهنگ از دیدگاه دایره المعارف حقوق بشر :

    موارد توافق نظر میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ حقوق بشر

    صفات و ویژگی های فرهنگ

    کارکرد و نقش فرهنگ

    دگرگونی فرهنگها

    ابعاد فرهنگ

    بعد عینی و زیر ساخت فرهنگ

    بعد ارتباطی و انتظامی فرهنگ

     

    فصل دوم

    ماهیت فرهنگ تکاملی

    فرهنگ حقیقتی است دو قطبی (( برون ذاتی و درون ذاتی )) :

    اصول چهار گانه ی فرهنگ :

    ارتباط عناصر بسته ی فرهنگی با عناصر شایسته ی فرهنگی :‌

    فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو :

    فرهنگی را که اسلام بنا نهاد :‌

    فرهنگ پذیری و عوامل آن :

    انتقال فرهنگ ها :

    تغیرات فرهنگی در دنیای امروز

    فرهنگ زدایی به جای تعمیم فرهنگ

    فرهنگ جهانی :

    فرهنگ و شخصیت

    خرده فرهنگ subcultre   (پاره فرهنگ part sub culture ) :

    الیناسیون فرهنگی

    سرمایه فرهنگی 

     

    منبع:

    ندارد.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت