تحقیق مقاله یهود

تعداد صفحات: 26 فرمت فایل: word کد فایل: 4103
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۵,۶۰۰ تومان
قیمت: ۳,۵۰۰ تومان
دانلود مقاله
کلمات کلیدی: یهود
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله یهود

    پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله پس از هجرت به مدینه، برخوردهاى گوناگونى با یهودیان این شهر داشته که از این میان، جنگ‏هاى آن‏حضرت با بنى‏قینقاع، بنى‏نضیر، بنى قریظه و خیبر شهرت یافته است. هم‏چنین آن‏حضرت سریه‏هایى را براى کشتن برخى چهره‏هاى مفسد یهودى اعزام نموده‏اند، لیکن درباره برخوردهاى مسالمت‏آمیز میان رسول خدا و یهودیان کمتر سخن به میان آمده‏است. در این‏جا دو مورد مهم از این برخوردها بررسى مى‏گردد: یکى انعقاد قرارداد صلح میان آن حضرت و گروه‏هاى یهودى مدینه و دیگرى تلاش ایشان براى برقرارى صلح با یهود خیبر پیش از جنگ با خیبریان، هرچند این تلاش به نتیجه نرسیده‏است.

        منابع اصلى این تحقیق عبارت‏اند از دو کتاب «السیره النبویه‏» و «المغازى‏». السیره النبویه که به سیره ابن هشام شهرت دارد در واقع سیره ابن‏اسحاق است که عبدالملک بن هشام (متوفاى 213ق) آن را جمع‏آورى کرده و گاه از آن کاسته و گاه مطالبى را برآن افزوده‏است. محمدبن اسحاق (متوفاى 150ق) قدیمى‏ترین سیره نویسى است که روایات او در تاریخ اسلام جایگاه ویژه‏اى دارد. او کارهاى پراکنده پیش از خود را جمع کرده و سیره منظمى را به دست داده‏است. با وجود آن همه مطالبى که این مورخ درباره روابط پیامبرصلى الله علیه وآله و یهود آورده، از پیمان آن حضرت با سه گروه یهودى مدینه سخنى به میان نیاورده‏است، بلکه گزارش او از پیمان عمومى به گونه‏اى است که مورخان بعدى، گروه‏هاى اصلى یهود را هم در این قرار داد سهیم دانسته‏اند و به نظر مى‏رسد این توهم ناشى از واژه‏هایى است که ابن‏اسحاق در این گزارش به‏کار برده‏است.

        درباره وثاقت ابن‏اسحاق اختلاف نظر فراوان است اما به نظر مى‏رسد پذیرش گزارش‏هاى او از سوى مورخان بعدى شاهدى بر وثاقت او باشد. گذشته از این، در بررسى‏هاى تاریخى به آسانى نمى‏توان گفته‏هاى ابن اسحاق را که با قراین و شواهدى قابل تایید است، رد کرد، زیرا در این صورت بیشتر اطلاعات تاریخى صدر اسلام با مشکل روبه‏رو خواهد شد، البته این سخن بدان معنا نیست که هر نقل مشکوکى را هم بپذیریم. در این نوشتار هم‏چنین از اضافات ابن هشام استفاده‏هاى زیادى شده‏است.

        منبع دیگر (المغازى) از محمدبن عمر واقدى (متوفاى 207ق) است. او تنها مورخى است که خبرهاى مربوط به همه جنگ‏ها و سریه‏هاى دوران رسول خدا را به تفصیل ثبت کرده‏است. قدیمى بودن او و کارشناسى‏اش در زمینه جنگ‏ها و سریه‏ها اعتبار ویژه‏اى به این کتاب بخشیده و ارائه جزئیات رویدادها آن را بر سیره ابن اسحاق برترى داده است.

        پس از این دو منبع اصلى، کتاب‏هاى: الطبقات الکبرى، تاریخ الخلیفه، الاموال، المحبر، انساب الاشراف، تاریخ یعقوبى، تاریخ طبرى، دلائل النبوه، اعلام الورى و دیگر منابع مربوط به سیره و مغازى مورد توجه بوده‏است. در این میان، کتاب الاموال و اعلام الورى در موضوع پیمان‏هاى پیامبر و یهود بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. ابوعبید قاسم بن سلام (متوفاى 224 ق) مؤلف کتاب الاموال، دومین کسى است که پس از ابن اسحاق متن کاملى از پیمان نامه مدینه ارائه کرده و به خاطر ذکر نام راویان، حتى برگزارش ابن اسحاق - که به سند این قرار داد اشاره نکرده‏است - برترى دارد. در عین حال یکى از مورخانى که درباره رکت‏یهودیان معروف مدینه در این پیمان، ابهام ایجاد مى‏کند ابوعبید مى‏باشد که سخن او منشا اشتباه برخى تاریخ‏نویسان شده‏است. علامه ابوعلى طبرسى (متوفاى 548 ق) صاحب تفسیر مجمع البیان، نویسنده کتاب تاریخ اعلام الورى است. این کتاب گرچه در تاریخ چهارده معصوم‏علیهم السلام است، بخش زیادى از آن به سیره پیامبر اختصاص دارد. از این رو، منبع مهمى در موضوع پیمان با یهودیان اصلى مدینه (بنى قینقاع، بنى‏نضیر و بنى قریظه) به شمار مى‏رود و بلکه منحصر به فرد است. البته دست دوم بودن این منبع ضررى به اعتبار این نقل نمى‏زند چون از منابع کهن بر درستى گزارش او شاهد آورده‏ایم.

        درباره بخش دوم این نوشتار ذکر این نکته لازم است که همه مورخان سریه عبدالله بن رواحه را، براى کشتن اسیربن رزام، عنوان کرده‏اند اما با بررسى گزارش‏هاى مختلف به این نتیجه دست‏یافته‏ایم که این حرکت‏به منظور برقرارى صلح با خیبر بوده‏است ولى در هنگام بازگشت هیئت اعزامى، به درگیرى کشیده شده‏است.

       

    1) پیمان با یهود

        پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله پس از ورود به مدینه با گروه‏هاى زیادى پیمان بستند. آن‏چه مورد نظر ماست پیمان‏هایى است که یهودیان مدینه در آن شرکت داشته‏اند. با این‏که مورخان به مناسبت‏هاى مختلف به قراردادهاى پیامبرصلى الله علیه وآله با یهود اشاره کرده‏اند اما به متن آن‏ها چندان توجهى نشده‏است; مثلا هنگام گزارش جنگ‏هاى آن حضرت با سه گروه یهود مى‏گویند: پیامبر با آنان پیمانى داشت که نادیده گرفتند (1) ولى مواد آن را بیان نکرده‏اند. تنها دو مورد از این قراردادها به‏طور کامل ثبت‏شده که یکى مربوط به همه گروه‏هاى مدینه است و به پیمان عمومى و موادعه یهود معروف شده و دیگرى مخصوص سه طایفه بنى‏نضیر و بنى قریظه و بنى قینقاع است. در این فصل مواد این دو قرارداد و طرف‏هاى امضا کننده آن بررسى خواهد شد.

       

        الف - پیمان عمومى

        یکى از اقدامات رسول خداصلى الله علیه وآله در آغاز هجرت، انعقاد قراردادى میان مهاجرین و انصار بود که در آن از یهود هم فراوان یاد شده‏است. با وجود اهمیت فراوانى که تاریخ‏نویسان متاخر براى این پیمان‏نامه قائل‏اند و آن را از شاه کارهاى دولت مدینه مى‏دانند، مورخان اولیه چندان اهمیتى به آن نداده و به نقل آن همت نگماشته‏اند. تنها ابن هشام متن آن را از ابن‏اسحاق روایت کرده و ابوعبید - معاصر ابن هشام - هم در کتاب الاموال آن را آورده است. (2) اما متاسفانه مورخانى همچون ابن سعد، ابن خیاط، بلاذرى، یعقوبى، طبرى و مسعودى اشاره‏اى به آن نکرده‏اند. گر چه روایت ابن اسحاق و ابوعبید با قدمتى که دارند براى ما ارزشمند است لیکن تعدد روایات و برداشت‏هاى سیره‏نویسان بعدى نیز مى‏توانست در تحلیل جزئیات قرارداد بیشتر راهگشا باشد.

        متن این پیمان که ابن هشام آن را قبل از داستان برادرى مهاجرین و انصار آورده، طولانى است. در این‏جا به بخش‏هایى از آن که مورد نظر است توجه مى‏کنیم:

       

        ابن اسحاق مى‏گوید:

        رسول خداصلى الله علیه وآله بین مهاجرین و انصار نوشته‏اى امضا کرد و در آن با یهود پیمان بست. آنان را بر دین و اموالشان تثبیت کرد و به سود و زیان آنان شرایطى مقرر فرمود. متن پیمان چنین است: بسم‏الله‏الرحمن الرحیم این نوشته‏اى است از محمد پیامبرصلى الله علیه وآله بین مسلمانان قریش و یثرب و کسانى که به ایشان ملحق شوند و به همراهشان جهاد کنند. آنان ملتى واحد را تشکیل مى‏دهند. مهاجرین در پرداخت دیه و فدیه بر آداب پیش از اسلام باقى‏اند و به نیکى و عدالت آن را مى‏دهند. بنى‏عوف، بنى‏ساعده، بنى حارث، بنى جشم، بنى نجار، بنى‏عمروبن‏عوف، بنى نبیت و بنى اوس هم بر رسوم پیش از اسلام باقى‏اند. .. هر یهودى از ما پیروى کند یارى مى‏شود و با دیگر مسلمانان مساوى است، بر او ستم نمى‏شود و دشمنش یارى نمى‏گردد... یهود هنگام جنگ همراه مسلمانان هزینه جنگى را مى‏پردازند.

        یهود بنى‏عوف و بندگانشان با مسلمانان در حکم یک ملت‏اند. یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خود را، اما هر که ستم کند خود و خانواده‏اش را به هلاکت‏خواهد انداخت. براى یهودیان بنى نجار، بنى حارث، بنى ساعده، بنى جشم، بنى اوس، بنى ثعلبه، جفنه بنى‏ثعلبه و بنى شطیبه همان حقوق بنى‏عوف ثابت است. نزدیکان ایشان هم از این مزایا برخوردارند. کسى بدون اجازه محمدصلى الله علیه وآله از این مجموعه بیرون نمى‏رود. از قصاص جراحتى کوچک هم گذشت نخواهد شد. هر که دیگرى را ترور کند خود و خانواده‏اش را در معرض ترور قرار داده مگر این‏که به او ستم شده باشد. یهودیان و مسلمانان هزینه جنگ را به سهم خود مى‏پردازند... قریش و دوستانشان پناه داده نمى‏شوند. اگر کسى به مدینه حمله کرد همه دفاع خواهند کرد. یهود اوس و موالى‏شان نیز از این حقوق برخوردارند.

        این قرارداد همان‏گونه که پیداست میان مهاجرین و قبایل مسلمان و یهودى انصار بسته شده‏است. یهودیانى که نامشان در این پیمان آمده شهرتى ندارند و در گزارش‏هاى تاریخى توجه چندانى به آن‏ها نشده‏است. (3) گویا این یهودیان همان کسانى‏اند که یعقوبى درباره آنان مى‏گوید: «گروهى از اوس و خزرج به خاطر همسایگى با یهود، آیین یهود را برگزیدند» (4) و به متهودین (یهودى شده‏ها) یا یهود انصار شهرت دارند. این گروه‏ها به جهت اوس یا خزرجى بودنشان کمترین تنش‏ها را با مسلمانان داشته‏اند (5) و به نظر مى‏رسد کم‏کم اسلام آورده و ارتباطى با یهودیان اصیل نداشته‏اند. علت معروف شدن این پیمان به موادعه یهود هم، شرکت این گروه از یهود انصار، در آن است. اما نام‏گذارى این قرارداد به موادعه یهود چندان درست نیست چون طرف‏هاى اصلى آن مهاجران مکه و انصار مسلمان مدینه هستند. در ابتداى متن و در گزارش منابع دیگر نیز تنها همین گروه به عنوان طرف قرارداد مطرح هستند و هیچ اشاره‏اى به یهود نشده‏است. (6) به همین دلیل برخى محققان براین باورند که این پیمان مجموعه‏اى از چند قرارداد است که ابن‏اسحاق و دیگران آن را در کنار هم و به عنوان یک پیمان نامه آورده‏اند. (7) تکرار برخى مواد متن نیز چنین مطلبى را تایید مى‏کند.

        به هر حال عنوان «موادعه یهود» و شرکت گروه‏هاى یهودى انصار در این پیمان نامه، بسیارى را به اشتباه انداخته و موجب شده‏است گمان کنند سه طایفه معروف یهود - که گفته مى‏شود یهود اصلى حجازند (8) - نیز در این قرارداد شرکت داشته‏اند. علت چنین تصورى این است که اولا، برخى مورخان هنگام نقل این قرارداد از آن سه طایفه نام برده‏اند. (9) ثانیا، همه مورخان هنگام بیان جنگ‏هاى پیامبرصلى الله علیه وآله با این سه گروه یهودى، گفته‏اند: «آنان هنگام ورود رسول خدا به مدینه با او پیمان بسته بودند» و چون متن دیگرى غیر از این پیمان به موادعه یهود شهرت ندارد، بلافاصله تصور مى‏شود که مراد از پیمان با سه گروه یهود، همین پیمان عمومى است. لیکن این مطلب درست نیست و این سه گروه در این قرار داد دخالتى ندارند بلکه آنان پیمانى مخصوص دارند که بعدا از آن سخن خواهیم گفت. البته ممکن است انعقاد هر دو معاهده در یک زمان انجام شده باشد اما به هر حال در پیمان عمومى که عنوان موادعه یهود به خود گرفته حرفى از آنان نیست، زیرا این سه طایفه از یهودیان سرشناس مدینه بودند و اگر در این پیمان شرکت داشتند حتما نام آنان برده مى‏شد. چگونه ممکن است از هشت گروه یهودى غیر معروف در این پیمان نام برده شود اما به یکى از سه گروه معروف اشاره هم نشود؟! پس باید گفت پیمان با سه طایفه، غیر از این قرارداد است.

        به علاوه مواد این پیمان با آن‏چه مورخین درباره آن سه گروه مى‏گویند، مطابقت ندارد. آنان مى‏گویند سه طایفه با پیامبرصلى الله علیه وآله قرار داشتند که بى‏طرفى خود را حفظ کرده و حتى به نفع مسلمانان وارد جنگ نشوند (10) اما در این پیمان یهود موظف شدند در جنگ‏ها همراه مسلمانان شرکت کرده و بخشى از هزینه آن را تامین کنند. (11) در گزارش‏هاى تاریخى هم درباره شرکت این سه طایفه در جنگ‏ها مطلبى به چشم نمى‏خورد و تاریخ نیز هیچ گاه آنان را به خاطر کناره‏گیرى از جنگ سرزنش یا متهم به پیمان‏شکنى نکرده‏است. پیداست چنین تعهدى (که مسلمانان را یارى کنند) نسبت‏به رسول خدا نداشته‏اند و آن‏چه هست مربوط به یهودیان اوس و خزرج است.

        برخى با بیان احتمالاتى درباره شرکت این سه طایفه در پیمان عمومى گویند: «احتمال دارد آن‏ها هم جزء پیمان باشند، چون یاد از بستگان اوس و غیره، ضمنا یاد از یهود هم‏پیمان آن‏ها هم هست‏». (12) اما این سخن درست‏به نظر نمى‏رسد چون اولا، انعقاد پیمان با اوس و خزرج هیچ گاه مستلزم قرارداد با هم‏پیمانان آنان نیست. ثانیا، یاد از یهود انصار در پیمان نامه نشان مى‏دهد که یهودیان اصلى - بنى‏قینقاع و بنى‏نضیر و بنى قریظه - باید مورد توجه بیشترى قرار مى‏گرفتند و اگر همراه هم‏پیمانان اوس و خزرجى خود در پیمان شرکت داشتند حتما نام آنان نیز برده مى‏شد.

        علامه جعفر مرتضى در این باره مى‏گوید: «روشن است که مقصود از یهود در این قرارداد بنى‏قینقاع و بنى‏نضیر و بنى قریظه نیستند بلکه یهودیانى هستند که جزء قبایل انصار بودند». (13) هیکل هم مى‏گوید: «در امضاى این عهدنامه یهود سه‏گانه شرکت نداشتند و پس از مدتى بین آنان و پیامبر قراردادى بسته شد.»(14)

       

        ب - پیمان با سه گروه معروف یهود

        متن این قرارداد را که رسول خداصلى الله علیه وآله با سه طایفه بنى‏نضیر، بنى‏قریظه و بنى قینقاع امضا کرده مرحوم طبرسى در اعلام‏الورى از على‏بن ابراهیم نقل کرده‏است. متاسفانه این متن هم مورد بى‏توجهى همه مورخان قرار گرفته و هیچ کس قبل و بعد از طبرسى آن را نیاورده است. (15) جاى شگفتى است چنین پیمان مهمى - که به سرنوشت‏سه‏گروه یهودى به‏خصوص بنى‏قریظه مربوط است - این‏گونه از دسترس یا توجه منابع تاریخى و روایى دور بماند و تنها در قرن ششم و براى یکبار متن آن ثبت‏شود. به هر حال این مهم‏ترین پیمانى است که در موضوع یهود مدینه با آن سرو کار داریم و به جهت اهمیت و ضرورت آن در مباحث آینده، متن آن را از نظر مى‏گذرانیم:

        على بن ابراهیم نقل مى‏کند یهود بنى‏قریظه و بنى نضیر و بنى قینقاع نزد پیامیرصلى الله علیه وآله آمده گفتند: مردم را به چه مى‏خوانى؟ فرمود: به گواهى دادن به توحید و رسالت‏خودم. من کسى هستم که نامم را در تورات مى‏یابید و علمایتان گفته‏اند از مکه ظهور مى‏کنم و به این سنگلاخ (مدینه) کوچ مى‏کنم... یهودیان گفتند آن‏چه گفتى شنیدیم. اکنون آمده‏ایم با تو صلح کنیم که به سود یا زیان تو نباشیم و کسى را علیه تو یارى نکنیم و متعرض یارانت نشویم. تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوى، تا ببینیم کار تو و قومت‏به کجا مى‏انجامد. پیامبر پذیرفت و میان آنان قراردادى نوشته شد که یهود نباید علیه پیامبرصلى الله علیه وآله یا یکى از یارانش با زبان، دست، اسلحه، مرکب (نه در پنهانى و نه آشکارا، نه در شب و نه روز) اقدامى انجامد دهد و خداوند بر این پیمان گواه است. پس اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد رسول‏خدا مى‏تواند خون ایشان را بریزد، زن و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را غنیمت‏بگیرد. آن‏گاه براى هر قبیله از این یهودیان نسخه‏اى جداگانه تنظیم شد. مسئول پیمان بنى‏نضیر حیى‏بن‏اخطب، مسئول پیمان بنى قریظه کعب بن اسد و مسئول پیمان بنى قینقاع مخیریق بود. (16)

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله یهود

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ر.ک: ابن هشام، السیره النبویه ، تحقیق سقا، ابیارى، شلبى، (بیروت: دارالمعرفه ، بى‏تا) ج 2، ص 221; واقدى، المغازى، تحقیق مارسدن جونز (قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1414ق) ج 1، ص 365 - 368 و 454 - 459; ابن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق عطا (بیروت، دارالمکتب العلمیه، 1418ق) ج 2، ص 51; بلاذرى، فتوح البلدان (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1405ق) ص 35; یعقوبى، تاریخ الیعقوبى، تحقیق مهنا(بیروت، مؤسسه الاعلمى، 1413ق) ج‏1، ص 370.

        2 -ابن هشام، همان، ج 1، ص 501; ابوعبید قاسم بن سلام، کتاب الاموال، تحقیق هراس(قاهره، مکتبه کلیات الازهریه ، 1968م) ص 291. منابع بعد، همان روایت ابن اسحاق را آورده‏اند.

        3 -ر.ک: ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه قره چانلو (تهران، امیر کبیر، 1365) ص 62 و جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام (بغداد، نشر جامعه، 1413ق) ج 6، ص 519.

        4 -یعقوبى، همان.

        5 -ابن اسحاق و بلاذرى آن‏جا که نام دشمنان یهودى پیامبر را ذکر مى‏کنند کمترین اشاره را به این قبایل دارند (ر.ک: ابن هشام، همان، ج 1، ص 516 و بلاذرى، انساب الاشراف، تحقیق زکار زرکلى(بیروت، دارالفکر، 1417ق) ج‏1، ص 340)

        6 -ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد (بیروت، دارصادر، بى‏تا) ج 1، ص 271 و ج 2، ص 204 و کلینى، الکافى (بیروت، دارالاضواء، 1405ق) ج 5، ص 31.

        7 -عون شریف، نشاه الدوله الاسلامیه (بیروت، دارالجیل، 1411ق) ص 25; مونتگمرى وات، محمد فى المدینه (بیروت، المکتبه العصیریه ، بى‏تا) ص 343 و اکیرا گوتو، «قانون نامه مدینه‏»، کیهان اندیشه، ش 75; این محقق ژاپنى با بررسى مواد قرارداد، نتیجه گرفته که آن ترکیبى از چند سند تاریخى است. اگر این مطلب اثبات شود اطلاق «قانون اساسى‏» و مانند آن بر این پیمان نامه وجهى نخواهد داشت چون این قرارداد شامل همه گروه‏هاى ساکن مدینه نمى‏شود.

        8 -ابو الفرج اصفهانى، الاغانى (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1994م) ج 22، ص 343. البته یهودیان اصیل و اسرائیلى منحصر به این‏ها نیستند ولى دیگران به این اندازه شهرت ندارند.

        9 -ابوعبید، همان، ص 297; ابن کثیر، البدایه و النهایه (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1412ق) ج 3، ص 272.

        10 -واقدى، همان، ج 1، ص 454; عامرى، بهجه المحافل (مدینه المنوره ، المکتبه العلمیه، بى‏تا) ج 1، ص 213; دیار بکرى، تاریخ الخمیس (بیروت، دارصادر، بى‏تا) ج 1، ص 213.

        11 -ابوعبید هم گفته است‏یهود در جنگ‏ها همراه پیامبر بودند و سهم خود را مى‏گرفتند (ر.ک: الاموال، ص 296)

        12 -شهلا بختیارى، پیامبر و یهود مدینه (پایان نامه کارشناسى ارشد، تهران، دانشگاه الزهراء، 1373) ص 124.

        13 -عاملى، الصحیح من سیره النبى الاعظم (بیروت، دارالسیره ، 1995م) ج 4، ص 255.

        14 -هیکل، حیاه محمد (قاهره، مطبعه السنه ، 1968م) ص 227; وات هم این نظر را دارد (محمد فى المدینه، ص 346)

        15 -در پاورقى اعلام و بحار الانوار که متن طبرسى آمده، به اکمال الدین، تفسیر قمى و قصص الانبیاء آدرس داده شده‏است ولى ما حتى با جست‏وجوى رایانه‏اى چیزى از این مطالب را نیافتیم تنها چند کلمه از پیمان‏نامه در قصص الانبیاء راوندى وجود دارد که آن هم از سه گروه یهود و مواد عهدنامه نام نبرده‏است. گویا مصحح در پاورقى بحار به پیمان‏شکنى یهود اشاره مى‏کند نه متن پیمان.

        16 -طبرسى، اعلام الورى (قم، مؤسسه آل‏البیت، 1417ق) ج 1، ص 157; مجلسى، بحارالانوار(بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق) ج 19، ص 110 و على احمدى میانجى، مکاتیب الرسول (تهران، مؤسسه دارالحدیث، 1419ق) ج 1، ص‏260.

        17 -واقدى، همان، ج 1، ص 454; طبرى، تاریخ الامم و الملوک (بیروت، مؤسسه الاعلمى، 1409ق) ج 2، ص‏172.

        18 -واقدى، همان، ج 1، ص 454; بغوى، معالم التنزیل، تحقیق عک رسوار (بیروت، دارالمعرفه ، 1415ق) ج 4، ص 313; عامرى، همان، ج 1، ص 213.

        19 -ابن هشام، همان، ج 2، ص 220; بلاذرى، فتوح البلدان، ص 35 و واقدى، همان، ج 1، ص 455.

        20 -ابن هشام، همان، ج 1، ص 191; واقدى، همان، ج 1، ص 177، بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 373 و طبرى، همان، ج 1، ص 173.

        21 -براى نمونه ر.ک: ابن هشام، همان، ج 2، ص 240 ; بلاذرى، همان، ج 1، ص 433 ; یعقوبى، همان، ج 1، ص‏371 ; طبرى، همان، ج 2، ص 249 و ابن سعد، همان، ج 2، ص 57.

        22 -واقدى ، همان ، ج 1، ص 373 و طبرى، همان، ج 1، ص 225.

        23 -بغوى، همان، ج 1، ص 282 و طبرسى، مجمع البیان (بیروت، دارالمعرفه ، 1406 ق) ج 1، ص 706.

        24 -منابع دست اول انعقاد آن را در اوایل هجرت مى‏دانند لیکن برخى محققان معاصر با توجه به موارد آن مى‏گویند پیمان‏نامه در سال‏هاى بعد نوشته شده‏است (اکیر اگوتو، همان; احمد برکات، محمد و الیهود (بى‏جا، الهیئه المصریه العامه ‏لکتاب، 1996م) ص 83)

        25 -واقدى، همان، ج 1، ص 363.

        26 -طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 158.

        27 -البته استاد احمدى میانجى پنجمین ماه هجرت را زمان انعقاد آن دانسته‏اند (مکاتیب الرسول، ج 1، ص 260) لیکن این تاریخ در اعلام الورى و دیگر منابع نیست. از مورخان متاخر تنها دیار بکرى موادعه یهود را در ماه پنجم هجرت دانسته است (تاریخ الخمیس، ج 1، ص 353)

        28 -واقدى، همان، ج 1، ص 368.

        29 -همان، ج 1، ص 456.

        30 -همان، ج 1، ص 454; عامرى، همان، ج 1، ص 213 و دیار بکرى، همان، ج‏1، ص 460.

        31 -واقدى، همان، ج 1، ص 454 و طبرى، همان، ج 2، ص 172.

        32 -واقدى، همان، ج 1، ص 176، و عامرى، همان، ج 1، ص 167.

        33 -ابن هشام، همان، ج 1، ص 501 و واقدى، همان، ج 1، ص 176.

        34 -مراد از پیمان عمومى در نظر کسانى است که آن را یک مجموعه مى‏دانند. ولى اگر آن را چندین قرارداد بدانیم پیمان عمومى معنا نخواهد داشت.

        35 -ر.ک: احمد برکات، همان، ص 83 و مونتگمرى وات، همان، ص 345.

        36 -خلیفه بن خیاط، تاریخ الخلیفه (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق) ص 34; یعقوبى، همان، ج 1، ص 395; طبرسى، همان، ج 1، ص 210 و محمد بن حبیب، المحبر (بیروت، دارالافاق، بى‏تا) ص 119.

        37 -نام این یهودى در منابع گاه اسیر و گاه یسیر و نام پدرش زارم، رازم و رزام ضبط شده‏است. یکى دیگر از فرماندهان یهود که درجنگ خیبر کشته شد اسیر نام دارد که هیچ‏گاه به نام پدرش اشاره نشده‏است ولى برخى از مورخان درباره این دو نفر به اشتباه افتاده‏اند، براى نمونه ر.ک: واقدى، همان; طبرسى، همان و... .

        38 - ابن هشام، همان، ج 2، ص 633.

        39 - ابن اسحاق، خالدبن سفیان بن نبیح و واقدى، سفیان بن خالدبن نبیح ضبط کرده‏اند (سیره، ج 2، ص 619 و المغازى، ج 1، ص 531)

        40 - ابن هشام، همان، ج 2، ص 636 و واقدى، همان، ج 1، ص 172.

        41 - به ترتیب پى نوشت فوق: همان، ص 635 و همان، ص 174.

        42 -همان، ص 51 و همان، ص 184.

        43 - همان، ص 273 و همان، ص 391.

        44 - واقدى، همان، ج 1، ص 568.

        45 - چگونه پیامبر به دیگر یارانش فرموده با اسیر گفت‏وگو کنند یا او را براى گفت‏وگو به مدینه دعوت کنند و وعده ریاست‏خیبر را به او بدهند، اما به عبدالله بن انیس فرموده‏است اسیر را نبینم؟!

        46 - واقدى، همان، ج 1، ص 533; داستان بخشیدن عصا، در حرکت عبدالله بن رواحه هم تکرار شده‏است.

        47 - همان، ص 394.

        48 - همان، ج 2، ص 686.

        49 - از مجموع مطالبى که کتب شرح حال نوشته‏اند استفاده مى‏شود که در میان یاران پیامبر دو نفر عبدالله بن انیس نام داشته‏اند که نام هر دو هم در منابع تاریخى آمده‏است (ر.ک: ابن هشام، همان، ج 1، ص 463 و واقدى، همان، ج 1، ص 117 و 170)

        50 - البته بخش‏هاى دیگرى از این رویداد و دیگر سریه‏ها را نیز عبدالله بن انیس گزارش کرده‏است ولى در آن‏ها مطلب غیر معقولى به چشم نمى‏خورد و شواهدى بر درستى آن وجود دارد.

        51 - ابن هشام، همان، ج 2، ص 618. در این کتاب در دو صفحه پیاپى دو تعبیر به کار رفته است که به نظر مى‏رسد با توجه به گستردگى لغات عرب و حروف تعدیه، معناى «اصاب‏» در این دو مورد با یکدیگر فرق کند.

        52 - این محل در شش میلى خیبر بوده‏است (ابن هشام، همان، ج 2، ص 618 و واقدى، همان، ج 1، ص 567)

        53 - بلاذرى، همان، ج 1، ص 485.

        54 - ر.ک: صالحى شامى، سبل الهدى و الرشاد (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق) ج 6، ص 112.

        55 - جالب توجه است که برخى مورخان مى‏گویند: «پیامبر این گروه را براى کشتن اسیر و یاران یهودى‏اش فرستاد». در حالى که همراهى آنان با اسیر پس از رفتن اصحاب پیامبر به خیبر مطرح شد!

        56 - گزارش این سفر از اضافات ابن هشام است و ابن اسحاق تنها در یک سطر به اصل آن اشاره مى‏کند.

        57 - درباره زمان حرکت عبدالله بن رواحه نظریات دیگرى هم مطرح است. ابن خیاط، ابن حبیب و طبرسى آن را در رویدادهاى سال پنجم نوشته‏اند (تاریخ خلیفه، ص 34; المحبر، ص 119 و اعلام الورى، ج 1، ص 196) ولى این سخن درست نیست چون حرکت عبدالله پس از مرگ ابو رافع بوده (ر.ک: واقدى، همان، ج 1، ص 566) و ابو رافع هم پس از نبرد خندق یعنى اواخر سال پنجم کشته شده‏است (ر.ک: برخوردهاى پیامبر و یهودیان حجاز، ص 139). به نظر نمى‏رسد در آخرین روزهاى سال پنجم این حرکت انجام شده‏باشد، چون آن‏گونه که براى پیامبر خبر آوردند اسیر در حال جمع‏آورى نیرو براى حمله به مدینه بوده و بعید است این کار در فرصت کوتاه، پس از مرگ ابورافع، یعنى روزهاى باقى مانده از سال پنجم، انجام شده‏باشد.

        58 - واقدى، همان، ج 1، ص 566; ابن سعد، همان، ج 2، ص 70 و طبرى، همان، ج 2، ص 406.

        59 - ر.ک: عامرى، همان، ج 1، ص 193 و واقدى، همان، ج 1، ص 374.

        60 - واقدى، همان، ج 1، ص 566.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت