تحقیق مقاله نگاهى برون ‏دینى به معاد و عالم پس از مرگ

تعداد صفحات: 38 فرمت فایل: word کد فایل: 4064
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۶,۸۰۰ تومان
قیمت: ۴,۷۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله نگاهى برون ‏دینى به معاد و عالم پس از مرگ

    آیا انسان به جز زندگى مادى دنیوى، زندگى دیگرى دارد؟ آیاغیر از عالم دنیا، عالم یا عوالم دیگرى به نام جهان یا جهانهاى‏پس از مرگ وجود دارد؟ آیا انسان موجودى تک‏ساحتى و یک‏بعدى است‏که بر این کره خاکى همچون گیاهى می‏روید و می‏خشکد و می‏پوسد وچیزى جز همین بدن مادى نیست؟ آیا باید براى عالم یا عوالم پس‏از مرگ، دغدغه‏خاطرى نداشته باشیم و سعى ما براین باشد که سعادت‏و خوشى این دنیا را تامین کنیم و به فکر فردا و فرداهاى پس ازمرگ نباشیم؟ آیا ما همان گیاه یا حیوانیم با ترکیباتى مادى‏ظریفتر و پیچیده‏تر؟ آیا از بعد دیگر وجود خود -که همان بعدنفسانى و روحانى است- و از ساحت گسترده‏تر حیات خود که فراتر ازافلاک و سماوات و ارضین است، نباید پرده برداریم و نبایدچاره‏اندیشى کنیم که مبادا روزى انگشت‏حسرت به دندان گزیم ومصداق این آیه کریمه قرآنى شویم که:

    «و یوم یعض الظالم على یدیه...» .

    «روزى می‏آید که ستمکار به دندان بر دو دستش می‏گزد» .

    کارل دوبرل - دانشمند آلمانى- می‏گوید:

    «علوم طبیعى به خود جرات دادند که جاودانگى نفس را انکارکنند. ولى خداوند، آنها را کیفر داد و خود آنها را برهان قاطع‏بر خلود و جاودانگى ساخت‏» .

    «جبریل دولان‏» در کتاب «پدیده روحى‏» می‏نویسد:

    «ما دشمنانمان را به اسلحه خودشان سرکوب می‏کنیم و با روش‏خودشان به آنها اعلام می‏کنیم که روح، پس از مرگ، باقى و جاودانى‏است. تمام نظریات مادى و دانشمندانى که انسان را ماده‏اى مجرداز روح می‏پنداشتند و علم مادى را ابزار اثبات مادى بودن انسان‏قرار داده بودند، به شدت تکذیب شدند و با مشاهدات حسى روحى‏گمراهى آنها آشکار شد»  .

    در نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپاى غوطه‏ور در لجنزارماتریالیسم، غوغایى بپا شد، چشمهاى بسته گشوده شدند، گوشهاى‏ناشنوا، شنوا شدند، دلهاى خفته، بیدار گشتند و عقول غافل به‏خود آمدند.

    در آن روزگار تاریک و ظلمانى، ارواح متجلى شدند. جرقه‏هاى‏تجرد، چشمهاى عبرت‏بین را خیره کردند و آنها که گرفتار خواب‏غفلت‏شده بودند، چشم گشودند و خود را بر ضلالت و گمراهى ملامت‏کردند.

    در آن نهضت اروپایى میلیونها نفر از ارکان دانش. حضورى چشمگرداشتند. آنها اساتید فن و علما و پزشکان و مهندسین بودند.

    برخى آنها را متهم می‏کردند که جن‏زده شده‏اند و اجنه را ارواح‏پنداشته‏اند یا ساده‏لوحانى هستند که سراب را آب می‏پندارند و ازحقیقت‏به دور افتاده‏اند.

    این تهمتها ناروا بود. در میدان علم و تجربه، درایت وجوانمردى لازم است. علم و تجربه را باید با علم و تجربه پاسخ‏داد. آنها که از راه علوم تجربى به وجود نفس مجرد، اذعان واعتقاد پیدا کرده بودند، مردمی دقیق و هشیار بودند و هرگزاوهام و خرافات، بر جان و دل آنها چیرگى نیافته بود.

    وانگهى مگر کشف وجود اجنه به جاى ارواح، دلیلى آشکار بر این‏که موجودات عالم، منحصر به آنچه ما به چشم مسلح یا غیر مسلح،مشاهده می‏کنیم نیستند، بلکه در وراى محسوسات بلاواسطه ومع‏الواسطه ما، موجودات دیگرى هم هستند که نمی‏توان بر سر آنهاتیغ انکار فرود آورد. هرچند که ما جن را از مجردات و ازموجودات نورى نمی‏دانیم. بلکه بنا به رهنمود قرآن آنها اجسام‏ناریند، چنان که انسانها اجسام خاکیند .

    ولى ارواح و فرشتگان، خارج از قلمرو ماده‏اند. آنچه مهم است،این است که نباید جهان و موجودات آن را منحصر در محسوسات‏بدانیم و از ماوراى محسوسات، بى‏خبر بمانیم.

     

    سابقه تاریخى اعتقاد به روح و عوالم پس از مرگ

     

    حقیقت این است که اعتقاد به روح و عوالم پس از مرگ، پدیده‏اى‏نو و تازه نیست، بلکه سابقه‏اى بس طولانى و عمرى دراز به اندازه‏عمر بشریت دارد.

    در حقیقت، اعتقاد به روح یا نفس مجرد و عدم فناى انسان به‏فناى تن، به معناى خودباورى انسان است. آنها که از این اعتقادفاصله گرفته‏اند، در حقیقت گرفتار ناخودباورى شده‏اند. آنها خودرا فراموش کرده‏اند. چرا که خدا را از یاد برده‏اند. قرآن در یکى‏از دستورات خویش فرمود:

    «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم...» .

    «مانند کسانى که خدا را فراموش کردند و خداوند -به کیفرخدافراموشى- خودشان را از یادشان برد، نباشید» .

    هرچند عقیده به بقاى روح و عوالم پس از مرگ، انسانها راگرفتار کارهایى ناپسند و خرافى کرده و به اعمالى روى آورده‏اندکه در خور شان انسان عاقل و مؤمن و متعهد نبوده، ولى اینها به‏دلیل فاصله گرفتن انسان از مکتب انبیا بوده و سوء استفاده ازیک حقیقت، دلیل یا مجوز طرد آن حقیقت نمی‏شود، بلکه تلاش یاجهادى دیگر می‏طلبد که حقیقت از اوهام و خرافات پیراسته شود وجان و دل انسان از زنگار جهالت و عادات شوم و غلط و دست وپاگیر، پاک گردد.

    هرگاه پادشاهى می‏مرد، زنانش براى پیوستن به او و رفع تنهائى‏او بر یکدیگر پیشى می‏گرفتند.

    در افریقا بستگان مرده، زنها و کنیزانش را با سم می‏کشتند، تا به مرده بپیوندند و او را از وحشت تنهایى نجات دهند.

    در برخى از مناطق، هرگاه پادشاهى از دنیا می‏رفت، دوازده دخترجوان همراه او زنده به گور می‏کردند، تا با او مونس و همدم‏باشند. شگفت این که دخترهاى جوان، در این راه با یکدیگر به‏رقابت‏برمی‏خاستند واحیانا رقیب خود را می‏کشتند، تا مانع از سرراه خود بردارند.

    برخى از اقوام، عادت داشتند که هرگاه فرزندى از آنها جوان‏مرگ‏می‏شد، مادر یا عمه یا جده او را می‏کشتند و با او به خاک‏می‏سپردند تا همدم او باشد.

    به اعتقاد برخى، مردگان به جایى می‏روند که در آنجا شکارفراوان، و کالا ارزان، و سال طولانى، و چشمه‏ها پرآب و جوشان است.

    برخى دیگر براین باور بودند که با فرا رسیدن تاریکى شب،ارواح مردگان بیدار می‏شوند و به جستجوى غذا می‏پردازند. بلکه‏برخى معتقد بودند که آنها هم کشت و درو دارند و همچون زندگان‏به کار و تلاش مشغولند و احیانا با یکدیگر به جنگ و نبردبرمی‏خیزند  .

    هرچند این اعمال و عقاید، رنگ خرافه دارد؛ ولى در عین حال،خبر از یک حقیقت می‏دهد. پیامبران خدا همواره تلاش می‏کردند که‏حقیقت را از اوهام و خرافات، عریان کنند و کام بشر را با آب‏زلال، سیراب گردانند و او را از نوشیدن آبهاى آلوده و گندیده،برحذر دارند.

    عقیده به روح و عوالم پس از مرگ، همان آب زلال است که نبایدآلوده و گندیده‏اش کرد.

     

    اهمیت معادشناسى

     

    بیش از ثلث آیات قرآن، ارتباط با زندگى ابدى دارد: در یک دسته از آیات، بر لزوم ایمان به آخرت، تاکید شده؛ و در دسته دیگر، پىآمدهاى انکار آن، گوشزد شده؛ و در دسته سوم، نعمتهاى ابدى، و در دسته چهارمی عذابهاى جاودانى، بیان شده است. همچنین در آیات فراوانى رابطه بین اعمال نیک و بد با نتایج اخروى آنها ذکر گردیده؛ و نیز با شیوه هاى گوناگونى امکان و ضرورت رستاخیز مورد تاکید و تبیین قرار گرفته و به شبهات منکران، پاسخ داده شده؛ چنانکه منشا تبهکاریها و کج رویها فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب، معرفى شده است .»

    از دقت در آیات قرآنى بدست میآید که بخش عمده اى از سخنان پیامبران و بحثها و جدالهاى ایشان با مردم، اختصاص به موضوع معاد داشته است و حتى می توان گفت که تلاش آنها براى اثبات این اصل، بیش از تلاشى بوده که براى اثبات توحید کرده اند: زیرا اکثر مردم، سرسختى بیشترى براى پذیرفتن این اصل، نشان می داده اند. علت این سرسختى را می توان در دو عامل، خلاصه کرد: یکى عامل مشترک در انکار هر امر غیبى و نامحسوس، و دیگرى عامل مختص به موضوع معاد یعنى میل به بى بند و بارى و عدم مسئولیت. زیرا همان گونه که اشاره شد اعتقاد به قیامت و حساب، پشتوانه نیرومندى براى احساس مسئولیت و پذیرفتن محدودیتهاى رفتارى و خوددارى از ظلم و تجاوز و فساد و گناه است و با انکار آن، راه براى هوسرانیها و شهوت پرستیها و خودکامگیها باز می شود.

    قرآن کریم با اشاره به این عامل می فرماید:

    ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه، بلى قادرین على ان نسوى بنانه، بل یرید الانسان لیفجر امامه.

    آیا انسان چنین می پندارد که استخوانهایش را (پس از متلاشى شدن) جمع نخواهیم کرد؟ چرا (این کار را خواهیم کرد در حالى که) تواناییم که سرانگشتانش را (مانند اول) هموار سازیم. بلکه انسان می خواهد جلوى خویش را باز کند (و بى بند و بار باشد).

    همین روحیه ابا و امتناع از پذیرفتن معاد به معناى حقیقى را می توان در کسانى یافت که در گفتارها و نوشتارهایشان می کوشند که رستاخیز  و روز واپسین و دیگر تعبیرات قرآنى درباره معاد را بر پدیده هاى این جهانى و رستاخیز ملتها و تشکیل دادن جامعه بى طبقه و ساختن بهشت زمینى، تطبیق کنند یا عالم آخرت و مفاهیم مربوط به آن را مفاهیمی ارزشى و اعتبارى و اسطوره اى قلمداد نمایند!

    قرآن کریم چنین کسانى را شیاطین انس و دشمنان انبیا دانسته است که با سخنان آراسته و فریبنده شان به راهزنى دلها می پردازند و مردم را از ایمان و اعتقاد صحیح و پاى بندى به احکام الهى، باز می دارند:

    «و کذلک جعلنا لک نبى عدواً شیاطین الانس و الجن یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً و لوشا ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون # و لتصغى الیه افئده الذین لا یومنون بالاخره و لیرضوه و لیقترفوا ما هم مقترفون»

    و بدین سان براى هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم که براى فریفتن مردم پیرایه هاى سخن را به یکدیگر الهام می کنند و اگر خدا می خواست (جبراً جلوى آنها را می گرفت و) چنین کارهایى انجام نمی دادند (ولى خواست خدا این است که مردم در گزینش راه خوب و بد، آزاد باشند) پس آنان را با دورغهایشان واگذار. و تا دلهاى کسانى که ایمان به آخرت ندارند به سخنان آراسته آنان فرا داده شود و آنها را بپسندند و آنچه را بخواهند مرتکب شوند.

     

    ضرورت معاد

     

    مساله معاد از دو راه قابل اثبات است نخست از راه عقلى مانند برهان حکمت و عدالت دوم راه نقلى مانند آیات در مورد معاد اینک هر دو راه را بررسى می کنیم: دلایل عقلى معاد .

     

    1 برهان حکمت

    براساس اینکه خداوند حکیم است آفرینش الهى بیهوده و بى هدف نیست بلکه محبت به خیر و کمال که عین ذات الهى است بالاصاله به خود ذات و بالتبع به آثار آن که داراى مراتبى از خیر و کمال هستند تعلق گرفته، و از این رو، جهان را به گونه اى آفریده است که بیشترین خیر و کمال ممکن، بر آن مترتب شود و بدین ترتیب صفت حکمت اقتضا می کند که خداوند مخلوقات را به غایت و کمال لایق به خودشان برساند ولى از آنجا که جهان مادیت، دار تزاحمات است و خیرات و کمالات موجودات مادى با یکدیگر تعارض پیدا می کند مقتضاى تدبیر حکیمانه الهى این است که به صورتى آنها را تنظیم کند که مجموعاً خیرات و کمالات بیشترى بر آنها مترتب شود، و به دیگر سخن: جهان، داراى نظام احسن باشد.

    با توجه به این که انسان، داراى روح قابل بقا است و می تواند واجد کمالات ابدى و جاودانى گرددد آن هم کمالاتى که از نظر مرتبه و ارزش وجودى، قابل مقایسه با کمالات مادى نیست؛ اگر حیات او منحصر به همین حیات دنیوى محدود باشد با حکمت الهى، سازگار نخواهد بود. مخصوصاً با توجه به اینکه حیات دنیوى، توام با رنجها و سختیها و ناگواریهاى فراوان است .

    راستى، اگر زندگى انسان جز این نمی بود که پیوسته زحمت بکشد و با مشکلات طبیعى و اجتماعى، دست و پنجه نرم کند تا لحظاتى را با شادى و لذت بگذارند و آنگاه از فرط خستگى به خواب رود تا هنگامی که بدنش آمادگى فعالیت جدید را پیدا کند و مجدداً «روز از نو و روزى از نو».
    بدیهى است نتیجه منطقى چنین نگرشى به زندگى انسان، جز پوچ گرایى نخواهد بود.

    از سوى دیگر، یکى از غرایز اصیل انسان، حب به بقا و جاودانگى است که دست آفرینش الهى در فطرت او به ودیعت نهاده است و حکم نیروى محرک فزاینده اى را دارد که او را بسوى ابدیت، سوق می دهد و همواره برشتاب حرکتش می افزاید. اکنون اگر فرض شود که سرنوشت چنین متحرکى جز این نیست که در اوج شتاب حرکت، به صخره اى برخورد کند و متلاشى شود آیا ایجاد آن نیروى فراینده با چنین غایت و سرنوشتى متناسب خواهد بود؟! پس وجود چنین میل فطرى، هنگامی با حکمت الهى سازگار است که زندگى دیگرى جز این زندگى محکوم به فنا و مرگ، در انتظار او باشد.

    حاصل آنکه: با ضمیمه کردن این دو مقدمه یعنى حکمت الهى، و امکان زندگى ابدى براى انسان به این نتیجه می رسیم که می باید زندگى دیگرى براى انسان، و راى این زندگى محدود دنیوى، وجود داشته باشد تا مخالف حکمت الهى نباشد.

    و می توان میل فطرى به جاودانگى را مقدمه دیگرى قرار داد و به ضمیمه حکمت الهى، آن را برهان دیگرى به حساب آورد

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله نگاهى برون ‏دینى به معاد و عالم پس از مرگ

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت