تحقیق مقاله مرگ چیست

تعداد صفحات: 18 فرمت فایل: word کد فایل: 4015
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۵,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲,۹۰۰ تومان
دانلود مقاله
کلمات کلیدی: مردن - مرگ
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله مرگ چیست

    - ابعاد وجود انسان در قرآن

    ثم جعلنا فی قرار مکین . ثم خلقنا النطفه علقه العلقه مضغه فخلقنا المضعه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقنا اخر فتبارک الله احسن الخالقین . « سپس او را به صورت نطفه ای در جیاگاهی استوار قرار دادیم . آنگاهنطفه را [ به صورت ] علقه درآوردیم . سپ آن علقه را [ به صورت ] مضغه گردانیدم و آنگاه مضغه را استخوان هایی ساختیم .بعد استخوان ها را با گوشتی پوشاندیم »

    شرح و تفسیر

    همان طور که ملاحظه می شود در آیه اول واژ هایی به کار رفته است که خبر از ساختار جسمانی انسان و مراحل پیدایش آن می دهد . مراحل ساخت این پیکره در قطعات زمان پخش است و در هر مرحله ساختار ابتدایی و ساده تر آن به گونه ای تدریجی به سوی ترکیبات پیچیده و پیچیده تر پیش می رود .

     

    5- چیستی مرگ

    تفسیر مرگ هر چه باشد وابسته به تفسیر زندگی است .زندگی بشر از چشم انداز علوم زیستی تفسیر شود ،مرگ او هم بر این اساستبیین می شود از منظر فلسفه الهی بدان بنگریم ،که زندگی مستند به ماورای طبیعت ،مرگ نیز چنین است.با توجه به دید گاههای مختلف درباره حقیقت انسان ،تلاش بشر در منطقه فلسفه به تفسیر های مختلفی از مرگ انجامیده است برخی از آنها بدین شرحند:

    وجه مشترک دو دیدگاه اخیر این است که مسیر زندگی شخص انسانی در نقطه مرگ قطع نمی گردد ،و هر دو به نوعی مرگ را عبور از یک وضعیت وجودی به وضعیت وجودی دیگر می شناسانند. پاره ای از طرفداران دیدگاه سوم در تفسیر و تبیین مرگ می گویند :

    موجودات امکانی به دو قسم مادی و مجرد یا ناقص و کامل تقسیم می شوند . موجود مجرد محکوم به حرکت و تغییر نیست و همواره به بقای علت فاعلی خود باقی است . اما موجودات مادی یا مرتبط با ماده ذاتاً در حرکت و  تبدیل و به سوی غایت خویش رهسپارند . تعبیر دیگر ، حرکت انسان از مادیت محض به سوی تجرد و ماورای طبیعت است و مرگ ، انهدام و نابودی شخص انسانی نیست ؛ بلکه انتقال وی از یک عالم وجودی به عالمی دیگر یا تحول انسان از نقصان به درجه ای از کمال است .

    این تفسیر از حقیقت مرگ ، روشن می سازد  که مرگ بخشی از حقیقت وجود انسان بلکه مقوّم او است ،نه نابودگر هستی وی . آدمی هر دم مرگ و حیاتی دارد . از این رو در جهان کامل و بر قرار ( جهان آخرت ) که جهان فعلیت و کمال است ،مرگ خواهد مُِرد .

     

    6- مرگ از منظر قرآن و روایات

    آیاتی از این دست ، بعُد دیگری از مرگ را که بسی عمیق تر است ،بیان می کند . روز مرگ ، روز بازگشت به خدا و روز شتافتن به سوی اوست و خداوند صاحب هستی است . هنگام مرگ ،روح به اذن خداوند عالم طبیعت را پشت سر گذارده ،رو به جهان دیگری می کند .مرگ ، حجاب ها را از  دیدگان آدمی فرو می افکند . حقیقت هستی را به او باز می نمایاند ، نتیجه آنکه ،مرگ گذرگاهی است که با عبور از آن از یک سوی وجود ( آشکار ) وجود نهان سفر می کنیم .

    ماکان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا مؤجلا ... .

    می راندن همچون زنده کردن هر دو به دست توانای الهی صورت می گیرد. نه کسی خود زنده می گردد و نه کسی خود می میرد .فاعل احیا و می راندن انسان نیست؛چون مرگ و زندگی از اختیار او بیرون است .

    روح یا نفس تا مدت یا مهلت معینی امکان عبور به عالم دیگر را ندارد؛ همانطور که امکان ورود به این عالم را نداشت .

    کل نفس ذائقه الموت «هر نفسی چشنده[طعم ] مرگ است».

    قانون کلی مرگ بر اشخاص انسانی بدون استثنا نگاشته شده است در داخل طبیعت،قانونی که حاکم بر قانون مرگ باشد و بر آن فائق آید وجود ندارد.سبقت از هر قانون طبیعی ، جز از راه توسّل به قانون دیگری در خود طبیعت ممکن نیست قانونی که بتواند او را از مرگ برهاند در طبیعت وجود ندارد زیرا مرگ از مقتضیات وجودی ما است ،نه بیرون از حقیقت ما ، تا بتوان خود را از آن در پناه گاهی نفوذ ناپذیر پنهان کرد .

    اینما تکونوا یدرککم الموت ولوکنتم فی بروج مشیده .«هر کجا باشید مرگ شما را درمی یابد ؛هر چند در برج های استوار باشید .».

     

    7- ترس از مرگ

    از عمومی ترین احساسات حاکم بر ما ترس است ؛اما از میان عوامل گوناگونی که موجب ترس و وحشت انسان می شود ،شاید هیچ یک به اندازه مرگ آدمی را نمی هراساند . نام مرگ قلب ها را می لرزاند و عیش ها را مکدر می کند .

    پاره ای از عوامل ترس از مرگ بدین قرار است :

    مرگ ،زندگی را به هلاکت و نیستی تبدیل می کند.

    مرگ اجتناب ناپذیر است ،وقت آن معلوم نیست .

    مرگ امری ناشناخته است و ما تجربه ای از  آن نداریم .

    هر انسانی باید  به تنهایی با مرگ مواجه شود .

    با رسیدن مرگ،همه امید ها و آرزو های آدمی از دست می رود .

    میان متفکرانی که می خواهند با اثبات جاودانگی شخصی بر ترس از مرگ غالب شوندو آن دسته که می کوشند با فانی دانستن انسان و معرفی مرگ به عنوان نقطه پایانی زندگی ،این ترس را تسکین دهند،فاصله بسیاری است.

    اما ماده گرایانی چون اپیکوریان  می خواهند با نفی زندگی پس از مرگ و معرفی مرگ به عنوان پایان آگاهی و بیدردی کامل،هراس از مرگ را از میان ببرند.غافل از اینکه وحشت نوع بشر از مرگ نه بدان رواست که مرگ را درد ناک می داند.

    این گفته بدان معنااست که انسان می تواند با روی گردانی از یاد مرگ ،ترس از آن را تسکین دهد ؛این که گفته شود «به مرگ نیندیشیم » کافی نیست ؛بلکه بایدتوضیح داد که چگونه می توان از اندیشیدن به مرگ خودداری کرد و آیا این کار مطلوب و خرد پسند نیز می باشد.

    دین و ترس از مرگ

    ترس از خدا،کمال و ترس از مخلوق،نقص است. یاد خدا قلب او را به خشوع و خضوع و هراس می افکند و او از این هراس در سرور و شادی است .

    پس هر راه حلی که در دین برای حالت هایی چون ترس ارائه می شود، متکی بر رکن اصلی دین یعنی توحید یا ایمان به خدا است و آدمی جز با ایمان به خدا و تسلیم در برابر وی نمی تواند از ترس از مرگ رهایی یابد .

     

    8- رهیافت های مختلف فلسفی در باب جاودانگی انسان

    مراد است جاودانگی ،جاودانگی هر فرد انسانی پس از مرگ بدن است جاودانگی به معنای غیر شخصی،موضوع بحث حاضر نیست فی المثل تصور جاودانگی از طریق فرزندان و نسل –که به گفته برخی بخشی از حالت های روانشناختی،همچون ترجیح فرزند پسر بر دختر و بعضی نابسامانی های روانی او مانند ناخشنودی از بی فرزندی ،بدین تصور بازمیگردد –و همچنین تصور جاودانگی نام و یاد انسان در میان زندگان ،از نوع جاودانگی غیر شخصی است. انسان بقای نام،اثر و نسل خود را گویا بقای شخص خودمی داند.کسانی که انسان را مادی محض می دانند ؛و در عین حال به جاودانگی او اعتقادی ندارند گاه خود و دیگران را به جاودانگی غیر شخصی دلخوش می کنند .اما دغدغه اصلی بشر این نوع زندگی جاودانه نیست .

    تصاویر جاودانگی شخصی ،بنا بر اختلافی که د رباب حقیقت انسان یاد شد ،متفاوت است .از این رو بعضی از آنها متوقّف بر اثبات روح و تجرد آن است و گروهی که اساساًبه روح غیر مادّی اعتقاد ندارند ،جاودانگی را صرفاًاز راه هویت جسمانی انسان تصویر می کنند .

    9- نظریه تناسخ

    بر اساس این نظریه تنها برخی از انسانها پس از مرگ بدن با روح نا مستجد به زندگی خود ادامه می دهند و بیشتر آنها در چرخه های متوالی به زندگی دنیوی در قالب و بدن جدیدی باز می گردند و این چرخه تجدد حیات و مرگ ،پیوسته ادامه دارد تا انسان به پالایش روح خویش از تقیدات مادّی که یگانه راه نجات از این چرخه است تو فیق یابد .

    به هر تقدیر ،قانونی که کیفیت و چگونگی تولّد ثانوی و علّت انتقال روح به جسد ما فوق یا پیکری مادون را بیان می کند ،به قانون کرمه مو سوم است . حیات آینده هر موجود انسانی بر حسب این قانون مشخّص می شود و به موجب کردار ،گفتار و باور های هر فردی ،سر نوشت آینده او رقم می خورد ،بر اساس نظریه تناسخ ،اگر آدمی از چرخه تولد متوالی رهایی ایبد،بقای او روحانی محض خواهد بود و تا وقتی که در مدار این چرخه وجود دارد ،بویی محتمل کیفرو مجازات جسمانی روحانی است [1]

    طرفداران نظریه تناسخ برای اثبات مدعای خود دلایل فلسفی ،کلامی و تجربی متعددی ترتیب داده اند . اما این دلایل نه فقط نا موجه است بلکه دلایلی برای اثبات ناپذیری نظریه تناسخ و دلایلی بر بطلان آن نیز در دست است .

    اول،مسئله این که چگونه می توان به «ابن همانی » میان شخص در زمان T2 که بر حسب ادعاهمان شخص در زمان   T1 است حکم کرد ؟ هر یک از ما در طول زندگی خویش ،مراحل متعددی را پشت سر می گذارد که خصوصیات جسمانی و روانشناختی آن عین یکدیگر نیست ؛اما حلقه هایی همچون خاطره ها برای پیوند مراحل متصور است و همین حلقه ها صحت حکم را بر وحدت شخصی امضاء می کنند . اما در نظریه تناسخ ، به چه دلیل می توان بر یکی بودن روح در دو زمان T1وT 2حکم کرد ؟ اگر ملاک استمرار خاطره باشد ، در اگثر غریب به اتفاق

    فرد هیچ خاطره ای از زندگی گذشته خود ندارد و اگر ملاک استمرار جسمانی است ،باز در فرضیه تناسخ مصداقی ندارد ؛ پس استمرار هویت شخصی در دو زمان مفروض امکان پذیر نیست.

     

    1-تاریخ جامع  ادیان ،جان بی  . ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت صفحه 155و 167و 189و309.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله مرگ چیست

    فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت