تحقیق مقاله رابطه ‏ى اسلام و ایران رویکرد تمدنى

تعداد صفحات: 20 فرمت فایل: word کد فایل: 2819
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۵,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲,۹۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله رابطه ‏ى اسلام و ایران رویکرد تمدنى

     

    نظریه‏پردازان تمدن، عوامل مختلفى را براى شکل‏گیرى یک تمدن برشمرده‏اند و گاه به تأثیر باورهاى دینى در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشته‏اند؛ ولى عنصر دین به عنوان جوهره‏ى تمدن، هنوز جایگاهى شایسته در این نظریه‏ها نیافته است. از سوى دیگر درباره‏ى نقش و رسالت دین اندیشمندان دین‏شناس و جامعه‏شناسان دین دیدگاه‏هایى متفاوت ارائه کرده‏اند. اگر تمدن‏سازى را نیز در حیطه‏ى هدایت که رسالت اصلى دین است، بدانیم؛ آن گاه مى‏توانیم از توانمندى دین و آموزه‏هاى دینى در حوزه‏ى تمدن‏سازى و ساز و کار آن سخن به میان آوریم. آموزه‏هاى دین در حوزه‏ى تمدن‏سازى با هر قوّت و توانى که باشد، بسان بذرى است که اگر در محیطى مناسب افشانده نشود عینیت و تحقق بیرونى نخواهد یافت. بررسى وضعیت ایران قبل و پس از ظهور اسلام و نیز بررسى وضعیت جامعه‏ى یکپارچه‏ى اسلامى پیش و پس از گرویدن ایرانیان به این جامعه مى‏تواند ما را به سمت درکى کلى‏از تعامل آنها رهنمون باشد. مطالعات تاریخى نشان مى‏دهد که یکى از سرزمین‏هایى که اسلام توانست توانمندى خود را براى تمدن سازى در آن به اثبات برساند، ایران زمین بود. در نگاهى کلى مى‏توان گفت برترین خدمت ایران به اسلام فراهم ساختن زمینه‏اى براى تجلّى قدرت تمدن‏سازى دین بود و از جمله خدمت‏هاى اسلام به ایران نیز جهت دادن به توان تمدنى ساکنان این سرزمین کُهن بود.

     

    واژه‏هاى کلیدى: اسلام، ایران، تمدن اسلامى، فرهنگ اسلامى، مستشرقان.

     

    موضوع تمدن و عناصر سازنده‏ى آن و عوامل مؤثر در فراز و فرود آن، یکى از مهم‏ترین مباحثى است که در دهه‏هاى اخیر از سوى نظریه‏پردازان مورد توجه قرار گرفته است.1 مطالعات و بررسى‏هاى تمدنى، حجمى قابل توجه یافته است با وجود این، هنوز شاخه‏ى علمى مستقلى تحت عنوان تمدن‏شناسى در دانشگاه‏هاى کشورهاى اسلامى شکل نگرفته است.2 مطالعات تمدنى در حال حاضر، بیش از همه در فضاى علم تاریخ صورت مى‏گیرد و پژوهشگران تمدن، همان تاریخ پژوهان هستند که به عنوان یک گرایش علمى بر روى تمدن متمرکز شده‏اند و در نتیجه بیشتر آثار مربوط به تمدن، آثار مربوط به تاریخ تمدن است. ولى در حوزه‏ى دیگر علوم نیز کمابیش مطالعاتى درباره‏ى تمدن صورت مى‏گیرد که مهم‏ترین این حوزه‏ها را مى‏توان علوم مرتبط با فرهنگ و توسعه دانست. فرهنگ به عنوان بخش نرم‏افزارى تمدن، خود به خود زمینه‏ساز ورود به بحث تمدن مى‏باشد و توسعه نیز به عنوان گام‏هاى اولیه‏ى خلق یک تمدن، گاه پژوهشگران را به بحث درباره‏ى تمدن مى‏کشاند. در همین چارچوب، منابعى که به گونه‏اى به موضوع ویژگى‏هاى یک جامعه‏ى کمال یافته و توسعه یافته اختصاص دارد به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع تمدن نیز نظر دارند.3

     

    در نگاهى کلى مطالعات تمدنى رایج در حوزه‏ى علم تاریخ را مى‏توان به دو شاخه تقسیم کرد:

     

    1. مطالعاتى که با رویکرد گزارش تمدن‏ها و دستاوردهاى آن صورت مى‏گیرد و به تاریخ نقلى شبیه است و هم در مرحله‏ى تحقیق از ساز و کار تاریخ نقلى و هم در مرحله‏ى ارائه گزارش تحقیق از شیوه و سبک تاریخ نقلى تبعیت مى‏کند. نگاه به تمدن در این رویکرد، یک نگاه درونى است. این گونه مطالعات گاه خالى از تحلیل نیست، ولى به مرحله‏ى نظریه‏پردازى در زمینه‏ى کلّیت تمدن نمى‏رسد. شاید بتوان از ویل دورانت به عنوان نمونه‏اى براى این دسته از مطالعات تمدن نام برد.

     

    2. مطالعاتى که با رویکرد نظریه‏پردازى درباره‏ى تمدن صورت مى‏گیرد و به آنچه تاریخ عقلى نامیده مى‏شود، شباهت دارد و مباحث آن با پاره‏اى مباحث فلسفه‏ى تاریخ و جامعه‏شناسى تاریخ، پیوند مى‏خورد. در این مطالعات نقل حوادث و ارائه‏ى گزارش از تمدن‏ها صرفا به عنوان ذکر نمونه صورت مى‏گیرد و دغدغه‏ى اصلى پژوهشگر، مباحث نظرى تمدن است. به عنوان نمونه آثار توین‏بى، یوکیچى،4 اشپینگلر، اتکینسون و حتّى هانتینگتون در این دسته از مطالعات تمدنى مى‏گنجد. در این رویکرد، نگاه به تمدن لزوما نگاهى بیرونى است. با توجه به سرشت فلسفى نگاه دوم به تمدن، در میان آثار فیلسوفان نیز مى‏توان به اجمال یا تفصیل و به صراحت یا به اشارت به دیدگاه‏هایى در این زمینه دست یافت از جمله در آثار هگل، مارکس و... .

     

    درباره‏ى تمدن اسلامى نیز مى‏توان این دو نوع مطالعات را از هم بازشناخت. افرادى مانند آدام متز، هامیلتون گیب، گوستاو لوبون، فیلیپ حتى، آندره میکل، جرجى زیدان و گوستاو گرونبام5 و در میان مسلمانان، على الخربوطلى6 و دیگران بیش از آن که درباره‏ى تمدن اسلامى نظریه‏پردازى کنند با رویکردى تاریخى به گردآورى داده‏ها و گزارش‏هاى مربوط به این تمدن و بازگویى آنها پرداخته‏اند. البته نمى‏توان انکار کرد که هیچ گزارش تاریخى خالى از نظریه‏ها، مبادى و مبانى نظرى نیست، ولى گاه مورخان وقت خود را صرف تبیین و بررسى این مبانى مى‏کنند و گاه بدون صرف وقت براى اینگونه مباحث، مستقیما به سراغ نتایج نشأت گرفته از آن مبانى مى‏روند. آثار تاریخ‏نگاران تمدن اسلامى نیز خالى از مباحث نظرى نیست و از تجزیه و تحلیل نوشته‏هاى آنان مى‏توان به مبانى فکرى، پیش فرض‏هاى انسان‏شناسى، تاریخ‏شناسى و تمدن‏شناسى آن‏ها پى‏برد، ولى آنان خود، مستقیما به این مباحث نپرداخته‏اند. اگر بخواهیم از برخى اندیشمندانى که به جاى تاریخ‏نگارى تمدن، به ارائه‏ى مباحث نظرى پیرامون آن پرداخته‏اند، یاد کنیم؛ مى‏توان به افرادى مانند: ابن خلدون، مالک بن نبى،7 خفاجى8 و سید قطب،9 امام خمینى،10 علامه اقبال لاهورى،11 انور الجندى12 و حسین مونس13 اشاره کرد. این اندیشمندان نیز حداقل در برخى آثار خود بیش از آن که به ارائه‏ى گزارش درباره‏ى وجوه مختلف تمدن اسلامى بپردازند، توجّه خود را به مبانى و ابعاد نظرى تمدن اسلامى و کلیات آن و مسائلى مانند تعامل آن با دیگر تمدن‏ها و عوامل صعود و سقوط آن و راه احیاى دوباره‏ى آن معطوف داشته‏اند. طبیعى است، این افراد و به تَبَع، دیدگاه آنها از نظر اتقان و ژرفا در یک سطح نیست و برخى از آنها نگاهى جامع و فراگیر به موضوع دارند و برخى دیگر تنها به یک یا چند بعد از ابعاد موضوع نگریسته‏اند.

     

    البته صاحب‏نظرانى هستند که هم از روش تحلیلى و هم روش گزارش‏دهى آثارى پدید آورده‏اند که از هر دو جنبه حائز اهمیت است.14

     

    اگر آثار مستشرقان را درباره‏ى تمدن اسلامى از این منظر با یکدیگر مقایسه نماییم، مى‏بینیم که در نگاهى نقلى و تاریخى محض به تمدن اسلامى، بحث دین و باورهاى دینى به عنوان بخشى غیر قابل انکار در تمدن اسلامى خود را نشان مى‏دهد، یعنى یک تاریخ‏نگار تمدن اسلامى هیچ راهى جز اختصاص دادن بخشى قابل توجه از گزارش‏هاى تاریخى خود به مظاهر رفتارى، فکرى، نهادى و نمادى اسلام ندارد. به عنوان مثال در اغلب کتاب‏هاى تاریخ تمدن اسلامى چندین فصل به علوم اسلامى، مساجد، آداب و آیین‏هاى اسلامى مانند حج اختصاص یافته است. ولى در منابعى که به نظریه‏پردازى درباره‏ى تمدن اسلامى پرداخته‏اند، چنین نیست و نگاهى روشن پیرامون نقش و جایگاه دین در خلقِ یک تمدن و به طور مشخص، نقش آموزه‏هاى دینى اسلام در خلق تمدن اسلامى وجود ندارد. گرچه نظریه‏هاى عمومى تمدن که ویژه‏ى تمدن اسلامى طراحى نشده است، کمابیش به عنصر دین توجه داشته‏اند و افرادى مانند توین بى، نقشى محورى براى دین و معنویت قائل شده‏اند، اما باید به ضعف نظریه‏هاى مربوط به تمدن اسلامى اعتراف کرد. در اکثر این نوشته‏ها و تحلیل‏ها نسبت به نقش واقعى دین در خلق تمدن بى‏توجهى شده است، در نتیجه در فهم تمدن اسلام نیز به نوعى سطحى‏نگرى دچار شده‏اند و روح تمدن اسلامى و دستاوردهاى آن را به تعدادى ستون و بناى تاریخى کاهش داده‏اند. نویسندگان مسلمان معاصر نیز به این موضوع توجه کرده‏اند و کمابیش در آثار آنان نکاتى در این زمینه به چشم مى‏خورد.

     

    موضوع نقش دین در شکل‏گیرى تمدن از منظرى دیگر قابل بررسى است. در فضاى کنونى بازنگرى اندیشه‏هاى دینى موضوع نقش و توانایى دین در زندگى دنیوى انسان‏ها و حیطه‏ى دخالت دین در دنیاى آنها، یکى از مباحثى است که در مطالعات فلسفه‏ى دین، کلام‏جدید و جامعه‏شناسى دین مورد بحث و بررسى قرار گرفته است و این پرسش بنیادین مطرح شده است که اصولاً دین تا کجا وارد زندگى انسان‏ها خواهد شد و کدام قلمرو را براى دامنه‏ى نفوذ خود برگزیده است. دیدگاه نظریه‏پردازان در این باره نیز متفاوت است. بر اساس دیدگاه کسانى که کارکرد و نقش حداقلى براى دین قائل هستند اصولاً نمى‏توان از نقش دین در تمدن‏سازى سخن گفت، زیرا به اعتقاد آنها دین از جمله دین اسلام نقش و وظیفه‏اى دنیایى ندارد و دین تنها متولّى تعیین اعمال عبادى انسان و تأمین و تضمین کننده‏ى آخرت او است. در نگاه این افراد، تمدن پدیده و محصولى بشرى است و در حیطه‏ى مطالعات دینى قرار نمى‏گیرد. از سوى دیگر کسانى نیز هستند که نقش وظیفه و کارکردى حداکثرى براى دین قائل هستند و درباره‏ى گستره‏ى حضور و دخالت دین تا آنجا پیش مى‏روند که حتّى دین را متولّى تبیین و تعیین قواعد و قوانین ریاضى و طبیعى هم مى‏دانند. اینها با این استدلال که «و لارَطْبِ وَ لا یَابِسٍ إِلاَّ فِى کِتبٍ مُّبِین»15 تمدن‏سازى را مانند همه‏ى پدیده‏هاى دیگر در زمره‏ى وظایف و کارکردهاى دین به حساب مى‏آورند و لذا براى شناخت قواعد تمدن‏سازى به سراغ آموزه‏هاى دینى مى‏روند. این نوشته، مجالى مناسب براى تبیین این دو دیدگاه و نقد و ارزیابى مبانى و نتایج آنها نیست، ولى با توجّه به نیازى که در ادامه‏ى مقاله داریم، باید در اینجا موضعى مشخص اتخاذ کنیم و پاسخى روشن به این پرسش بدهیم. به نظر مى‏رسد از این دو دیدگاه یکى به افراط و دیگرى به تفریط رفته است و باید راهى دیگر برگزید. نقش دین در تمدن‏سازى قابل انکار نیست.16 حتّى اگر رسالت اصلى دین و در نتیجه دامنه‏ى نفوذ آن را محدود به هدایت بشر بدانیم، باز هم مى‏توانیم از نقش تمدن‏سازى دین سخن به میان آوریم. دراین‏باره توضیح بسیار مختصر زیر ضرورى به نظر مى‏رسد:

     

    1. رسالت اصلى دین، ساختن انسان و جامعه است. یعنى آموزه‏هاى دینى، محدود به مسائل فردى یا اجتماعى نیست و دین همزمان به هر دوى آنها نظر دارد.17 و براى هر یک از این دو مقوله نیز دین(2) نمونه‏اى کامل و آرمانى را ارائه داده است. نمونه‏ى آرمانى انسان کمال یافته، حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است و آحاد مسلمانان مى‏توانند ایشان را الگوى خویش قرار دهند و نمونه‏ى آرمانى جامعه‏ى مطلوب نیز، حکومت کوتاه مدت پیامبر در مدینه از آغاز هجرت تا اوایل سال یازدهم هجرى است. ولى دین، مسلمانان را به یک نمونه‏ى آرمانى دیگر نیز که در فرجام تاریخ بشر به دست مصلحى از خاندان پیامبر تحقق خواهد یافت، متوجه ساخته است. آیات و روایات فراوانى به بیان ویژگى‏هاى جامعه‏ى موعود در فرجام تاریخ پرداخته‏اند. در ذیل به دو آیه از قرآن کریم اشاره مى‏شود و بحث تفصیلى را به منابع مربوط به مهدویت و جامعه‏اى که به دست ایشان بنا نهاده خواهد شد، واگذار مى‏کنیم:

     

    «وَنُرِیدُ أَنْ نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاْءَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه ً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِینَ»18

     

    «و لقد کتَبْنَا فى الزَّبوُر مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرضَ یَرِثُها عِبَادِىَ الصَّالِحون».19

     

    با توجه به ویژگى‏هایى که در متون اسلامى براى جامعه‏ى موعود بیان شده است، با هر تعریفى از تمدن مى‏توان آن را یک جامعه‏ى متمدن نامید. بنابراین، دین براى نشان دادن جامعه‏ى آرمانى مطلوب براى بشر رویکردى تمدنى برگزیده است و از این طریق عملاً موضوع تمدن را در حیطه‏ى مباحث مورد اهتمام خود قرار داده است.

     

    در نگاهى عام‏تر مى‏توان ادعا کرد که مجموعه‏ ى تعالیم اسلام درباره‏ى نظام اجتماعى و جامعه سازى داراى جوهره و رویکردى تمدنى است و رعایت و عمل به آنها به ایجاد تمدن مى‏انجامد. تجربه‏ى تاریخى مسلمانان نیز گواه این است که وقتى دین توجه خود را به جامعه معطوف مى‏دارد و دین‏داران خود را پایبند عمل به تعالیم اسلامى بدانند، جامعه‏ى اسلامى الزاما به سوى یک جامعه‏ى برخوردار از تمدن حرکت خواهد کرد. در قرن‏هاى نخستین اسلامى، تمدن اسلامى بر اساس همین درک کلى مسلمانان از قواعد و قوانین جامعه‏ساز اسلامى شکل گرفت، یعنى وقتى مسلمانان به طور نسبى به رهنمودهاى دین براى چگونه زیستن و چگونه اداره کردن جامعه عمل کردند به طور طبیعى پس از مدتى از تمدن بزرگ و بى‏بدیل برخوردار شدند.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله رابطه ‏ى اسلام و ایران رویکرد تمدنى

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    منابع:

    القرآن الکریم.

    آرام، احمد، علم در اسلام (تهران، سروش، 1364ش).

    ابوخلیل، شوقى، الحضاره العربیه الاسلامیه (طرابلس، کلیه الدعوه الاسلامیه ، 1987م).

    ابن خلدون، عبدالرحمن محمد، مقدمه ابن خلدون (بیروت، الاعلمى للمطبوعات، بى‏تا).

    الویرى، محسن، مطالعات اسلامى در غرب (الدراسات الاسلامیه فى الغرب)، (تهران، سمت، 1382).

    البوطى، محمد سعید رمضان، منهج الحضاره الانسانیه فى القرآن (دمشق، دارالفکر، ط 1، 1402ق).

    الحسن، کریم جبر، عملیه النهوض الحضارى (بیروت، دارالهادى، 1413ق/ 1993م).

    خالدى، محمود، الاصول الفکریه للثقافه الاسلامیه (عمان، دارالفکر، ط 1، 1983م / 1403ق)

    الخربوطلى، على حسنى، الحضاره العربیه الاسلامیه : حضاره السیاسیه ، الاداره و القضاء، الحرب و الاجتماع، الاقتصاد، التربیه و التعلیم، الثقافه و الفنون (القاهره ، مکتبه الخانجى).

    الخطیب، سلیمان، اسس مفهوم الحضاره فى الاسلام (القاهره، الزهراء للاعلام العربى، ط 1، 1406ق / 1986م).

    خفاجى، محمد عبدالمنعم، الاسلام و الحضاره الانسانیه (بیروت، دارالکتاب اللبنانیه ).

    سائح، احمد، اضواء على الحضاره الاسلامیه (ریاض، داراللواء، 1401ق / 1981م).

    الشریف، احمد ابراهیم، دراسات فى الحضاره الاسلامیه (القاهره ، دارالفکر العربى، ط 2، 1981م).

    شفیتزر، آلبرت، فلسفه الحضاره (القاهره ، مطبعه مصر).

    شلبى، احمد، المجتمع الاسلامى و اسس تکوینه، اسباب ضعفه و وسائل نهضته (قاهره ، مکتبه النهضه المصریه ، 1986م).

    شیدر، هانز هینرش، روح الحضاره العربیه (بیروت، دارالعلم للملایین، 1949م).

    الشکعه، مصطفى، معالم الحضاره الاسلامیه (بیروت، دارالعلم للملایین، 1987م).

    صبحى، احمد محمود، فى فلسفه الحضاره (الاسکندریه ، مؤسسه الثقافیه الجامعیه ، بى‏تا).

    عثمان، محمد فتحى، القیم الحضاریه فى رساله الاسلام (ریاض، الدار السعودیه للنشر، ط 1، 1982م).

    فریحات، حکمت عبدالکریم؛ الخطیب، ابراهیم یاسین، مدخل الى تاریخ الحضاره العربیه الاسلامیه (عمان (اردن)، دارالشروق، 1989م).

    قاسم، عون الشریف، الاسلام و الثوره الحضاریه (بیروت، دارالجیل؛ الخرطوم، دارالمأمون المحدوده ، ط 3، 1411ق / 1991م).

    متز، آدام، الحضاره الاسلامیه فى القرن الرابع الهجرى أو عصر النهضه فى الاسلام، ترجمه‏ى محمد ابوریده و رفعت البداوى (بیروت، دارالکتاب العربى).

    محمدى، محمد، آداب اللغه العربیه و تاریخ‏ها، الجزء الاول (تهران، جامعه تهران، 1335ش).

    مونس، حسین، الحضاره : دراسه فى اصول و عوامل قیامها و تطورها (الکویت، عالم المعرفه، 1419ق/1998م).

    نصر، سید حسین، علم و تمدن در اسلام (تهران، امیرکبیر، 1345ش).

    یوکیچى، فوکوتساوا، نظریه تمدن، ترجمه‏ى چنگیز پهلوان (تهران، گیو، 1379ش).

    - Grunebam, G, E, Von, Islam; Essays in the Nature and Growth of a Cultural Tradition (London, Rutledge & Kegan Paul LTD, 1964).

    - Khuda Bakhsh, S, The Arab Civilization (Delhi, Idarah-I Adabiyat - I Delhi,

    - Alviri, Mohsen,Intercultural Communication among the Muslims in the First Islamic Decades (I.S.U. Research Quarterly, No. 16, Winter 2003. pp. 19-36).

    - Encyclopedia of Islam, New Edition. Leiden, E.J. Brill. 1986 - 2000.

    1 استادیار دانشگاه امام صادق(ع

    . مراد از دین در این بخش از مقاله، دین اسلام است.

    .

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت