پایان نامه رابطه ی بین هوش هیجانی و شوخ طبعی دانشجویان دانشگاه پیام نور شبستر

تعداد صفحات: 59 فرمت فایل: word کد فایل: 10003916
سال: 1390 مقطع: کارشناسی دسته بندی: پایان نامه روانشناسی
قیمت قدیم:۱۲,۵۰۰ تومان
قیمت: ۱۰,۴۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه پایان نامه رابطه ی بین هوش هیجانی و شوخ طبعی دانشجویان دانشگاه پیام نور شبستر

    پایان نامه تحصیلی کارشناسی روانشناسی عمومی

    ورودی 87-86

    فصل اول              

       چکیده :                                                                                               

     هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی رابطه‌ی بین هوش هیجانی و مؤلفه‌های آن (خودآگاهی هیجانی، خودابرازی، حرمت نفس، خودشکوفایی، استقلال، همدلی، مسئولیت‌پذیری اجتماعی، روابط بین فردی، واقع‌گرایی، انعطاف‌پذیری، حل مسئله، تحمل فشار روانی، کنترل تکانش، خوش‌بینی و شادمانی) با شوخ‌طبعی در بین دانشجویان دانشگاه شبستر بود. برای دست‌یابی به اهداف پژوهش 320 دانشجو با روش تصادفی خوشه‌ای چند مرحله‌ای به‌عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. پرسش‌نامه‌های هوش هیجانی بار-آن و شوخ‌طبعی در مورد آن‌ها اجراء گردید. در تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان دادند که بین هوش هیجانی و کلیه‌ی مؤلفه‌های آن با شوخ‌طبعی رابطه‌ی مثبت معنی‌دار وجود دارد. همچنین، از بین مؤلفه‌های هوش هیجانی، سه مؤلفه‌ی خوش‌بینی، خودشکوفایی و شادمانی قادر به پیش‌بینی شوخ‌طبعی هستند                                                                                 . واژه‌های کلیدی: هوش هیجانی، شوخ‌ طبعی

     

    مقدمه

    با وجود آن‌که مفهوم هوش از جمله مفاهیمی است که از گذشته تا به امروز مورد توجه بوده است، اما نکته‌ی مهم این است که در واقع از آغازِ مطالعه‌ی هوش غالباً بر جنبه‌های شناختی آن نظیر حافظه، حل مسئله و تفکر تأکید شده است؛ در حالی‌که امروزه نه‌تنها جنبه‌های غیرشناختی هوش یعنی توانایی‌های عاطفی، هیجانی، شخصی و اجتماعی نیز مورد توجه قرار می‌گیرند، بلکه در پیش‌بینی توانایی فرد برای موفقیت و سازگاری در زندگی نیز مورد اهمیت واقع شده‌اند. در همین رابطه، یکی از مهم‌ترین مفاهیم تلفیق دهنده‌ی جنبه‌های شناختی (مانند تفکر) و غیرشناختی (مانند هیجان)، هوش هیجانی[1] است ● پیشینه:

    سال های زیادی بر روان شناسان حاکم بود که مهمترین استعداد افراد را بهره هوشی یا هوش بهر(IQ)می نامیدند و با همین استعداد،پذیرش و گزینش کارمندان را انجام می دادند که افراد یا باهوش هستند یا نیستند و به هر حال،چنین زاده شده اند و کار زیادی برای آنها نمی توان انجام داد.این طرز تفکر در جامعه آن زمان که گاردنر آن را "دوران تفکر هوشبهری"می نامد نیز نفوذ کرده بود.کتاب "قالب های ذهن"اثر مهم گاردنر در سال ۱۹۸۳ بیانیه ای در دیدگاه هوش بهری بود به گفته این کتاب،هوش واحد و یکپارچه ای وجود ندارد که موفقیت در زندگی را تضمین کند بلکه طیف گسترده ای از هوش وجود دارند.

     

     

            ● تاریخچه:

    هوش هیجانی در مفهوم هوش اجتماعی ریشه دارد که اولین بار توسط ای.ال ثرندایک در سال ۱۹۲۰ شناخته شد،از آن پس تاکنون روان شناسان سایر مؤلفه های هوش را نیز مورد شناسایی قرار دادند.در سال ۱۹۷۰ برای اولین بار،دو روان شناس آمریکایی به نام دکتر پیتر سالوی و دکتر جان مایر بحث علمی هوش هیجانی را مطرح کردند.در سال ۱۹۷۵ "هوارد گاردنر"ایده هوش چند گانه را مطرح کرد.

                                                                                                                                                                                                                                                                بیان مساله :               

     هوش هیجانی مفهوم جدیدی است که در سال‌های اخیر مطرح شده و در مقابل هوش شناختی[2] به‌کار می‌رود. هوش هیجانی در واقع یک هوش غیرشناختی است که از نظر تاریخی ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد و برای اولین بار توسط ثرندایک[3] (1920) مطرح شد. به‌عقیده‌ی ثرندایک، هوش هیجانی توانایی مهم و مدیریت انسان‌ها برای عمل به شیوه‌ای خردمندانه در روابط انسانی است. پس از ثرندایک نیز گاردنر[4] (1993) هوش اجتماعی را متشکل از هوش درون فردی و بین فردی می‌دانست. در نظر گاردنر، هوش درون فردی شامل توانایی هوشی فرد برای مواجهه با خویشتن و ابراز مجموعه‌ای پیچیده و کاملاً متمایز از احساسات و هوش بین فردی شامل توانایی هوشی فرد برای مواجهه با دیگران،‌ احساس کردن و تمییز قایل شدن بین اخلاق،‌انگیزه و نیت آن‌ها بود. اما پس از گاردنر، سالوی و مایر[5] (1990) از جمله اولین افرادی بودندکه هوش هیجانی را به‌عنوان زیرمجموعه‌ای از هوش اجتماعی تعریف کردند که شامل توانایی کنترل احساسات و هیجانات خویش و دیگران، تشخیص احساسات و هیجان‌ها در خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اقدامات خود فرد می‌باشد.گلمن[6](1995) نیز هوش هیجانی را شامل خودآگاهی، مدیریت و مهار هیجان‌ها، برانگیختن خویشتن، همدلی و دست‌کاری و اداره‌ی روابط می‌دانست. در نهایت، بار-آن (1997) نیز همانند گلمن، هوش هیجانی را شامل مؤلفه‌هایی هم‌چون خودآگاهی هیجانی[7]، خودابرازی[8]، حرمت نفس[9]، خودشکوفایی[10]، استقلال[11]، همدلی[12]، مسئولیت‌پذیری اجتماعی[13]، روابط بین فردی[14]، واقع‌گرایی[15]، انعطاف‌پذیری[16]، حل مسئله[17]، تحمل فشار روانی[18]، کنترل بینی[19] و شادمانی[20] می‌دانست.                                                      

     تعاریف عملیاتی

    هوشبهر:

    در سنجش‌های سنتی تر تیزهوشی، افرادی که میزان ضریب هوشی (هوشبهر - IQ) آن‌ها از حد مشخصی بیشتر باشد تیزهوش نامیده می‌شوند. این حد مشخص در نمونه گیری‌های مختلف، با توجه به نوع آزمون و جامعهٔ آماری که ضریب هوشی به صورت نسبی نسبت به آن سنجیده می‌شود متفاوت است. اما باز هم به صورت معمول می‌توان ۱۲۰ را عددی دانست که در بیشتر آزمون‌ها مرز تیزهوشی فرض می‌شود و به افرادی که ضریب هوشی بیش از این مقدار را داشته باشند تیزهوش گفته می‌شود.

    هوش هیجانی (یا هوش احساسی یا هوش عاطفی که با حروف اختصاری EQ نشان داده می‌شود[۲]) بخش مهمی از «هوش» است که شامل توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجان‌ها (احساسات) و استفاده از آنها در زندگی است[۳]. اصطلاح هوش اولین بار در سال 1990 روانشناسی بنام سالوی برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کاربرد. هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل می شود:1- خودآگاهی: توانایی شناسایی دقیق هیجان های خود و آگاهی از آنها به هنگام تولید. خودآگاهی، کنترل تمایلات خود درنحوه واکنش به اوضاع و افراد مختلف را نیز شامل می شود. فردی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، نسبت به احساسات خود، آگاهی بی واسطه و بدون وقفه دارد.2- خود مدیریتی: یعنی اینکه بتوانید واکنش های هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف کنترل کنید. 3- آگاهی اجتماعی: توانایی در تشخیص دقیق هیجانات دیگران و درک اینکه دقیقا چه اتفاقی در حال روی دادن است. این موضوع اغلب به این معناست که طرز تفکر و احساسات دیگران را درک می کنید، حتی زمانی که خودتان همان احساسات یا تفکرات راندارید و این همان همدلی است. 4- مدیریت رابطه: توانایی در به کارگیری ((آگاهی از هیجانات دیگران)) به منظور موفقیت درکنترل و مدیریت تعامل ها، همچنین این توانایی، ارتباط واضح با شرایط و کنترل موثر تعارض های دشوار را شامل می شود.

    تیزهوشی:

    «تیزهوشی» مجموعه‌ای است از استعدادها، ویژگی‌های شخصیتی، و الگوهای رفتاری. تیزهوشی به معنای وسیع آن ویژگی برجسته‌ای است که ورای مفهوم صرف هوشبهر (IQ) قرار دارد. آزمون‌هایی برای سنجش میزان تیزهوشی ساخته شده‌اند که تنها بخشی از مفهوم تیزهوشی را می‌سنجند، تشخیص، روان‌سنجی و ساختار تیزهوشی محل بحث و اختلاف نظر است و حوزه‌ای در حال پیشرفت است[۴].

     

     

    تیزهوشی پنهان :

    تیزهوشی پنهان (نهفته) برای گروه بزرگی از افراد به کار می‌رود: تیزهوشان ناتوان از یادگیری، تیزهوشان معلول، نیزهوشان در معرض خطر، تیزهوشان متفاوت از نظر فرهنگی یا نژادی، تیزهوشان کم آموز و زنان تیزهوش.

     

    گروهی از اینان در شرایط نامساعد محیطی، طبقه اقتصادی - اجتماعی پایین، اقلیت نژادی و قومی قرار دارند یا زبان رسمی زبان دوم آنهاست . دانش‌آموزان دختر نیز در این گروه جای می‌گیرند.
    گروه دوم با معیارهای تشخیص سنتی مدارس غیرپیشرفته تلقی می‌شوند مانند دانش‌آموزانی که در زمینه‌های متفاوت خلاقیت و هوش‌های گوناگون برجسته‌اند مانند هنرهای تجسمی و نمایشی، رفتار روانی - اجتماعی رهبری، توانایی‌های حرکتی.

    گروه سوم دانش‌آموزان کم آموز تحصیلی، معلولان حرکتی، ناتوانان در یادگیری و افراد دچار مشکلات عاطفی را شامل می‌شود[۵]

    دام هوش:

     

    بسیاری از مردم که خود را بسیار باهوش می‌دانند، الزاماً متفکران خوبی نیستند. آنان در «دام هوش» گرفتارند. این دام جنبه‌های بسیاری دارد، که در اینجا فقط به دو مورد از آنها اشاره می‌کنیم:
    شخص بسیار باهوش می‌تواند درباره‌ی موضوعی عقیده‌ای را بپذیرد و از هوش خود جهت دفاع از این عقیده استفاده کند. این شخص هر چه باهوش‌تر باشد بهتر می‌تواند از عقیده‌اش دفاع کند. هر چه دفاع از عقیده بهتر باشد، شخص نیاز کمتری به انتخاب‌های دیگر پیدا می‌کند، یا به حرف دیگری گوش می‌دهد. اگر شما خود را محق بدانید، چرا باید این کار را بکنید؟ در نتیجه، بسیاری از ذهن‌های بسیار باهوش در دام فکرهای ضعیف می‌افتند؛ زیرا قادرند از این فکرها دفاع کنند.
    جنبه‌ دوم دام هوش، آن است که شخص با این اندیشه بزرگ می‌شود که خود را از اطرافیانش باهوش‌تر می‌داند (شاید هم این تصور درست باشد)، می‌خواهد بیش‌ترین سود ممکن را از هوش خود ببرد. سریع‌ترین و مطمئن‌ترین راه برای سود بردن از هوش «اثبات اشتباه دیگران» است. یک چنین سیاستی فوراً نتیجه می‌دهد و برتری شما را محرز می‌سازد. سازنده بودن، پاداش کم‌تری دارد؛ زیرا ممکن است سال‌ها کار لازم باشد تا مؤثر بودن عقیده‌ای آشکار گردد. بنابراین، بدیهی است انتقادی و مخرب بودن، کاربرد بسیار خوشایندتری برای افراد باهوش است.[۶]

     

    انتقادها به مفهوم هوش:

    غالبا معیارهای معینی نظیرِ توانایی حلِ مساله، استدلال، قدرتِ حافظه و مانند آن را تعیین کننده ی هوش در هر فرهنگی می دانند. دانشمندانی نظیر بری (۱۹۷۴) شدیدا ًبا این عقیده مخالف اند. آنها طرفدارِ نسبی‌گرایی فرهنگی ست. از این دیدگاه، مفهوم هوش از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. برای مثال استرنبرگ (Sternberg)(۱۹۷۴) نشان داد که مهارت های هماهنگی در جوامعِ بدوی و نانویسا برای زندگی این جوامع بسیار ضروری به شمار می آیند و به عنوانِ معیاری برای سنجشِ میزان هوش افراد بکارمی رود. ( مثلا ً آن دسته از مهارت های حرکتی که برای تیراندازی با تیر و کمان لازم است ). با این حال این مهارت ها برای اکثر مردمِ جوامع با سواد و پیشرفته تر هیچ رابطه ای با هوش ندارند. در فرهنگ های غربی، هوش را اغلب تواناییِ فرد در حلِ مسائلِ دشوار و تفکرِ خلاق می دانند. در حالی که در بسیاری از فرهنگ های غیر غربی هوش تا حد زیادی تحتِ شرایطِ اجتماعی بررسی می شود. در این گونه فرهنگ ها میزانِ نقش پذیری فرد در مسئولیت های اجتماعی، همکاری با دیگران و مهارت در ایجاد روابطِ بینِ فردی به عنوانِ معیاری برای سنجشِ هوش در نظر گرفته می شوند. [۷]

    هوش و یادگیری زبان دوم :

    هوش به طور سنتی از نظر توانایی‌های زبانی و منطقی-ریاضی تعریف شده است. تصور ما از IQ (بهره هوشی) بر چند نسل آزمایش این دو حوزه مبتنی است که از پژوهش آلفرد بینت در اوایل قرن بیستم نشأت می‌گیرد. به نظر می‌رسد موفقیت در مؤسسات آموزشی و به طور کلی در زندگی به بهره هوشی وابسته است. از دیدگاه الگوی یادگیری هدفمند اوسوبل، بی‌شک هوش بالا متضمن فرآیند بسیار مؤثر به یاد سپاری اقلام است که به خصوص در ایجاد سلسله‌مراتب مفهومی و حذف سامان‌مند سلسله‌مراتبی که مفید نیستند، ثمربخش است. سایر روانشناس‌های شناختی به صورتی پیچیده‌تر به فرآیند حافظه و سیستم به‌یاد‌آوری پردخته‌اند.

    در درک ارتباط میان هوش با یادگیری زبان دوم، آیا می‌توان به سادگی چنین گفت که یک فرد «باهوش» می‌تواند در یادگیری زبان دوم موفق‌تر باشد، صرفاً به این دلیل که هوش بیشتری دارد؟ به هر حال، ظاهراً بزرگ‌ترین مانع در یادگیری زبان دوم به مسئله حافظه برمی‌گردد، به طوری که فقط اگر بتوان تمام چیز‌هایی را که تدریس یا شنیده می‌شود، به خاطر سپرد، می‌توان در یادگیری زبان بسیار موفق بود. به نظر می‌رسد «بهره هوشی یادگیری زبان» ما پیچیده‌تر از اینها باشد.

    هوارد گاردنر (۱۹۸۳) یک تئوری بحث‌انگیز از هوش ارائه داد که تفکرات سنتی را راجع به بهره هوشی در هم ریخت. گاردنر هفت شکل مختلف از دانش معرفی کرد که از نظر او تصویری جامع‌تر از هوش به دست می‌دهند. او پنج شکل دیگر هوش علاوه بر دو شکل معمول (یعنی شماره ۱ و ۲) ارائه داد:

    زبانی

    منطقی-ریاضی

    هندسی یا فضایی (توانایی شناخت راه در یک محیط، ایجاد تصویر ذهنی از واقعیت و تغییر بی‌درنگ و آسان آن)

    موسیقایی یا آهنگین (توانایی درک و ایجاد الگوهای آهنگین و نواختی)

    جسمانی-حرکتی (حرکت جنبشی مناسب، مهارت عضلانی)

    میان‌فردی (توانایی درک دیگران، احساسات، انگیزه‌ها و نحوه تعامل آنها با یکدیگر)

    درون‌فردی (توانایی درک و شناخت خویشتن، ایجاد حس خودشناسی یا آگاهی به هویت و ماهیت خود)

    گاردنر معتقد بود که ما با توجه به همان دو مقوله اول، سایر توانایی‌های ذهنی بشر را نادیده می‌گیریم و فقط بخشی از توانمندی کلی ذهن انسان را مد نظر قرار می‌دهیم. علاوه بر این، او نشان داد که تعریف سنتی ما از هوش، فرهنگ‌گراست یعنی به فرهنگ محدود می‌شود. «حس ششم» یک شکارچی در گینه نو یا توانایی‌های رهیابی یک ملوان در جزیره میکرونزی با تعریف غرب از بهره هوشی توجیه نمی‌شوند.

    رابرت استرنبرگ (۱۹۸۵، ۱۹۸۸) نیز به صورتی مشابه و بنیادین دنیای اندازه‌گیری سنتی هوش را تکان داده است. استرنبرگ در دیدگاه «سه‌گانه » خود راجع به هوش، سه نوع «هوشمندی» ارائه داد:

    توانایی برای تفکر تحلیلی جزء به جزء

    توانایی تجربی برای تفکر خلاق و ترکیب خردمندانه تجارب مجزا و متفاوت

    توانایی بافتی یا زمینه‌ای: «فن شهرزیستی» که فرد را قادر می‌سازد تا «بازی مدیریت محیط (دیگران، موقعیت‌ها، نهادها، بافت‌ها) را بازی کند».

    استرنبرگ استدلال کرد که قسمت عمده تئوری روان‌سنجی به سرعت ذهن مربوط می‌شود و لذا پژوهش خود را به آزمون‌هایی اختصاص داد که بصیرت، حل مسئله واقعی، شعور،‌ ایجاد تصویر وسیع‌تر از اشیا و سایر امور عملی را می‌سنجند و به موفقیت در زندگی بسیار نزدیکند.

    سرانجام، اثر دانیل گلمن به نام هوش عاطفی (۱۹۹۵) در تلاشی دیگر به منظور یادآوری انحراف تعاریف و آزمون‌های هوش سنتی، به طور منطقی احساس را به جای کارکرد فکری قرار می‌دهد. حتی مدیریت چند احساس اصلی- خشم، ترس، لذت، عشق، نفرت، شرم و غیره- نیازمند پردازش مؤثر ذهنی یا شناختی است. گلمن در بحث بیشتر استدلال می‌کند که «ذهن عاطفی بسیار حساس‌تر و سریع‌تر از ذهن عقلی است و حتی بدون یک لحظه درنگ و بدون اینکه بداند چه می‌کند، دفعتاً واکنش نشان می‌دهد. این سرعت از واکنش آگاهانه و تحلیلی که نشانه ذهن متفکر است، جلوگیری می‌کند» (گلمن ۱۹۹۵: ۲۹۱). نوع ششم و هفتم هوش مورد نظر گاردنر (میان و درون‌فردی) نیز حاکی از پردازش عاطفی است، اما گلمن عاطفه را در بالاترین سطح سلسله مراتب توانایی‌های انسان قرار می‌دهد.

     

     

           ● فرضیه :                                                                                                                                                   
    -بین هوش هیجانی و مؤلفه های آن با شوخ طبعی رابط وجود دارد.
    -ترکیبی از مؤلفه های هوش هیجانی قادر به پیش بینی شوخ طبعی هستند
  • فهرست و منابع پایان نامه رابطه ی بین هوش هیجانی و شوخ طبعی دانشجویان دانشگاه پیام نور شبستر

    فهرست:

    فصل اول                                                                                                       چکیده...................................................................................................................................4

    .مقدمه....................................................................................................................................4               پیشینه.....................................................................................................................................5             تاریخچه................................................................................................................................ 5                                               فرضیه................................................................................................................................... 5                           بیان مساله ..............................................................................................................................6                                                                                                                                           تعاریف عملیاتی................................................................................................................... 7                                        اهداف تحقیق......................................................................................................................14                                             اهمیت موضوع....................................................................................................................15                                              متغیرها و مقیاس سنجش آنها....................................................................................... ......15                                                                                 فصل دوم

    هوش وا نواع آن................................................................................................................17

    ا نواع هوش از دیدگاه ثرندایک.........................................................................................18

    ا نواع هوش از دیدگاه تورستون.........................................................................................18

    ا نواع هوش از دیدگاه اشترن برگ......................................................................................18

     انواع هوش از دیدگاه گاردنر...........................................................................................  19

    هوش هیجانی......................................................................................................................19

    اندازه گیری هوش هیجانی .................................................................................................25

    انواع مهارتها .......................................................................................................................26

    مولفه های هوش هیجانی وشرح کامل آنها..........................................................................28

    فصل سوم

    وراثت یامحیط کام موثرند؟............................................................................................30

    تقسیم بندی افراد براساس IQ  و  EQ  ..........................................................................30

    الگوی رفتاری وا لدین وهوش هیجانی............................................................................ 32

    فصل چهارم

    روش پژوهش..................................................................................................................36

    جامعه ی  آماری نمونه روش هاری آ مارگیری............................................................... 36                                   ابزار وروش جمع آوری اطاعات................................................................................... ..36

    یافته های پژوهشی...........................................................................................................38

    فصل پنجم

    فهرست جداول...............................................................................................................40

    نتیجه گیری.................................................................................................................... 46

    محدودیت ها...................................................................................................................49

    پیشنهادها.........................................................................................................................50

    فهرست منابع...................................................................................................................51

    پیوستها.............................

    منبع:

    خشوعی، م. س. (1386). روان شناسی شوخ طبعی. اصفهان: انتشارات کنکاش.

    _دهشیری، غلامرضا (1382). هنجاریابی و بررسی ساختار عاملی پرسشنامه هوش هیجانی بار- اون بر روی  دانشجویان دانشگاه تهران. پایان نامه‌ی تحصیلی کارشناسی ارشد، تهران:دانشگاه علامه طباطبایی.

    _گل پرور، محسن؛ آقایی، اصغر و  خاکسار، فخری (1384). رابطه هوش هیجانی و مؤلفه‌های آن با پیشرفت‌گرایی شغلی در بین کارگران کارخانجات و صنایع. دانش و پژوهش در روانشناسی، سال هفتم، شماره‌ی 25، 106- 75.

    _ مزلو، ابراهام اچ. (1375).  انگیزش و شخصیت. ترجمه‌ی احمد رضوانی. مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.

    ندارد

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت